به گزارش الفباخبر ، لوییز هی در ماه ژانویه 2015 در یک سخنرانی گفت: چیزی که سالها باعث شده بود از پیشرفت و آرزوهایم دور بمانم ، انکار واقعیت بود ؛ به اشکال مختلفی حقیقت را نفی میکردم! وقتی دوستانم به من یادآور میشدند تواناییهای منحصر به فردی دارم، خود را فاقد هرگونه صلاحیت میدیدم و وقتی از من انتقاد میکردند، دیگران را مسبب مشکلاتم میدانستم! این روند آنقدر ادامه پیدا کرد تا کم کم متوجه شدم با انکار ویژگیهای مثبت و فرافکنی خصوصیات منفی خودم به دیگران، همواره به سرزنش درونی مشغول میشوم و همین موضوع تمام انرژی لازم برای رسیدن به اهداف را از من میگیرد.
بسیاری از ما زمان زیادی به دنبال نور رفتیم اما هر بار با تاریکی بیشتری رو به رو شده ایم ؛ کارل گوستاو یونگ میگوید: شخص با تجسم اشکال نورانی به روشنایی دست نمییابد بلکه با آگاه شدن به تاریکی، به روشنایی میرسد.
این نوشته شما را در راه آشکار کردن، پذیرفتن و در آغوش گرفتن سایه وجودتان راهنمایی میکند تا توان، خلاقیت، استعداد و رویاهای خود را دوباره در اختیار بگیرید و شما را یاری میدهد تا خود و دیگران را بپذیرید و در نتیجه رابطه شما را با جهان برای همیشه دگرگون میسازد.
قبلاً درباره سایه و نیمه تاریک وجود صحبت کرده بودیم ؛ همان ویژگیهایی که به نظر خودمان و دیگران منفی محسوب میشوند و دائم در حال پنهان کردنشان هستیم ؛ این ویژگیها همچون توپهای پلاستیکی بزرگی هستند که میخواهیم با فشار آنها را زیر آب نگه داریم ؛ اما به محض آنکه فشار را کم کنیم، بیرون میجهند. ما انتخاب کرده ایم که به بخشهایی از وجودمان اجازه بودن ندهیم و در نتیجه مجبور هستیم انرژی روانی بسیار زیادی را صرف مخفی کردن آنها کنیم.
گویا همه ما دارای یک کوله پشتی نامرئی هستیم و هربار کسی میگوید یک سری خصوصیات منفی داریم، آنها را در این کوله پشتی میریزیم و به مرور زمان احساس سنگینی زیادی میکنیم و برخی از ما تازه در میانسالی یا کهنسالی به خالی کردن این کوله پشتی نامرئی مشغول میشویم تا هم خودمان را سبک کنیم و هم وجودِ پاره پارهمان را پیدا نماییم!
یک بیماری همه گیر به نام " من همه چیز را میدانم " وجود دارد و این معضل در عصر ارتباطات بیشتر به چشم میخورد. بیشتر اوقات همین دانستن مانعِ تجربه و درک درون میشود. کار کردن روی سایه ، کاری فکری نیست بلکه سفری از ذهن به سوی قلب میباشد.
ما میخواهیم شکوفا شویم و رشد کنیم و از تک تک لحظات زندگی لذت ببریم ؛ میخواهیم در محل کار، کنار دوستان و خانواده شاد و ثروتمند باشیم، اما این خواستهها بدون پذیرش تمام وجودمان ممکن نیستند، زیرا زمانی که خود را نمیپذیریم، به جای پرداختن به اهدافمان، دائم در حال سرزنش خود و دیگران هستیم و دچار احساس شکست خوردگی میشویم.
در کتاب شفای زندگی تاکید میشود که از خانواده، دوستان و اطرافیان خود بپرسید که در حال مخفی کردن کدام صفات منفی خود هستید ؛ شاید تصور کنید با نقاب زدن میتوانید آنها را پنهان کنید، اما بالآخره در فشارهای زندگی بیرون میجهند! این کافی نیست که با خود بگویید "میدانم سلطه جو هستم" ! این کافی نیست، زیرا بدون کشف موهبت سلطه جویی هرگز نمیدانید که چرا سلطه جو هستید.
برای مثال سلطه جویی در مدیران موفق، انسانهای جاه طلب و حتی معلمان دلسوز دیده میشود ؛ این صفت به این خاطر وجود دارد که انسانهای کمالگرا میخواهند همه چیز مطلوب، در حال پیشرفت، بی نقص و ایده آل باشد. شاید به طور صد درصد به خواسته قلبی خود دست پیدا نکنند، اما حتی رشد 50 درصدی یک گروه فوتبال که مربی سلطه جو و سختگیری دارد، بهتر از عدم رشد و درجا زدن خواهد بود.
حال که موهبت سلطه جویی را با هم کشف کردیم، تمام ویژگیهای خود، حتی آنها که به ظاهر منفی هستند در یک دفترچه یادداشت کنید و درست مانند صفتِ سلطه جویی، به کشف موهبت این صفات بپردازید. بله ! حتی تنبلی و دروغگویی دارای موهبت هستند! بیایید خودمان را به طور کامل بپذیریم تا این انرژی سرکوب شده را صرف اهداف خود کنیم ؛ وقتی با خودمان صلح کنیم، دیگران نیز با ما راحتتر کنار میآیند و دست از تخریب گروه دوستان، گروه کاری و خراب کردن ارتباطاتی که موجب رشد مالی و روحیمان میشوند، برمیداریم.
انتهای پیام