به گزارش الفباخبر، میتوان طی ماههای آینده منتظر وقوع این تحولات در رابطه با ایران و منطقه بود.
۱- خاورمیانه در عصر بایدن همواره یکی از مناطق مهم در سیاست خارجی آمریکا باقی خواهد ماند، ولی دیگر در کانون آن نخواهد بود
۲- دولت بایدن برای تمرکز ویژه بر سیاست داخلی و چین باید خود را از تنشهای موجود در خاورمیانه دور کند، ولی لازمه این کار استراتژی کلان چندبُعدی و عملگرایانه برای محدودسازی تنشها در این منطقه از جهان است.
۳- سیاست خارجی آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر بیش از اندازه در منطقه خاورمیانه نظامی شده است؛ بنابراین میتوان انتظار داشت که تعداد نیروهای آمریکایی از ۶۰ هزار به رقمی در حدود ۱۰ هزار نفر در دوره جدید کاهش یابد. بیشترین حضور نظامی در جغرافیای منطقه در سوریه، عراق و افغانستان خواهد بود و تمرکز نظامی از این حیث از گروههایی نظیر القاعده، داعش و طالبان بر ایران شیفت خواهد کرد. در این چارچوب خروج نیروهای نظامی آمریکا از قطر، بحرین، کویت و عربستان قابلپیشبینی است. این هدف برای مقرونبهصرفه کردن حضور نظامی آمریکا و تمرکز برای رقابت با چین انجام خواهد شد.
۴- آمریکا تعریف محدودی از منافع خود در منطقه بهعمل میآورد. دفاع از اسرائیل بهعنوان یکی از ستونهای سیاست منطقهای آمریکا با توجه به بنیانهای قدرت استراتژیک این بازیگر تداوم نخواهد داشت؛ بنابراین در عصر بایدن دوران وابستگی اسرائیل به آمریکا برای دفاع از خود به پایان میرسد.
۵- پیگیری دیپلماسی برای محدودسازی تنشها به جای تمرکز بر هدف پرهزینه تغییر رژیم و تکیه بر راهکارهای نظامی؛ این کار از طریق تشکیل یک مجمع چندجانبه برای مذاکرات منطقهای پیگیری میشود. در چارچوب این سازوکار منطقهای، تنظیم و تثبیت ترتیبات مشترک برای غنیسازی هستهای غیرنظامی، راستیآزمایی سفت و سخت و محدودسازی استفاده از سلاحهای متعارف بهویژه موشکهای بالستیک در دستورکار قرار میگیرد
۶- بازبینی در کمکهای آمریکا به دولتهای منطقه ازجمله مصر، محدودسازی فروش تسلیحات به عربستان و به جای آن مبارزه با فساد و نقض حقوق بشر
۷- بازگشت آمریکا به برجام، احتمالا بین ۳ تا ۶ ماه زمان خواهد برد؛ چراکه رژیم تحریمها در دوران ترامپ چنان در هم تنیده شده است که رفع و رجوع آن به لحاظ بوروکراتیک و حقوقی زمانبر خواهد بود. در این مدت برنامه هستهای ایران رو به جلو بوده و بازگرداندن آن به سال ۲۰۱۵ از حیث فنی مدتزمانی به طول خواهد انجامید. لذا کاهش تحریم آمریکا علیه ایران به آرامی ولی حتمی خواهد بود. بر این اساس میتوان در ۱۰۰ روز اول کار دولت بایدن شاهد این تحولات در روند تحریمها بود:
بایدن در قالب کمکهای بشردوستانه صادرات کالاهای دارویی و غذایی به ایران را تسهیل میکند. این کار میتواند از کانالهای تجاری نظیر اینستکس یا کانال سوئیس انجام شود. بایدن با این کار هم سیگنال تمایل به بازگشت به برجام را به ایران ارسال میکند و هم این اقدام نیاز به لغو تحریمها نخواهد داشت.
در گام بعدی بایدن احتمالا در روزهای اول کاری خود ممنوعیت سفر اتباع ایرانی و برخی مقامات کشور را لغو خواهد کرد. او میتواند برخی دستورالعملهای اجرایی دوره ترامپ را برای تسهیل کمکهای بشردوستانه لغو کند؛ ازجمله تعلیق تحریمهای ثانویه ۸ اکتبر در مورد ۱۸ بانک ایران و همینطور قرار دادن بانک مرکزی ایران ذیل موضوع تروریسم در سپتامبر ۲۰۱۹. اما در این بازه زمانی نباید تحولاتی بیش از این را انتظار داشت. بازگشت به برجام یا توافق جانشین، احتمالا در ماه آوریل یا مه انجام خواهد شد؛ یعنی دو طرف تصمیم خواهند گرفت در یک روز و یک ساعت مشخص در یکی از این دو ماه به توافق هستهای بازگردند.
۸- تحریم همچنان بهعنوان مهمترین ابزار سیاست خارجی دولت آمریکا برای پیشبرد اهداف تعیینشده در نظر گرفته خواهد شد. البته فلسفه آن با دوره ترامپ متفاوت خواهد بود؛ یعنی از پروسه تنبیه برای تنبیه به پروسه تنبیه برای تغییر، شیفت میکند؛ بنابراین انتظار میرود در صورت به بنبست رسیدن مذاکرات آمریکا با ایران بر سر اصلاح برجام نقش منطقهای و برنامه موشکی در پاییز و زمستان سال آینده «آدیول آدیامو» نفر دوم وزارت خزانهداری در دوره بایدن تحریمها را دوباره در مورد ایران فعال کند.
بنابراین عصر ریاستجمهوری بایدن فرصتها و تهدیداتی را بهصورت توأمان برای ایران ایجاد خواهد کرد؛ هنر دیپلماسی مسوولان کشور در این خواهد بود که با ابزارهای در دسترس خود و البته رویکردی واقعبینانه و عملگرایانه از فرصتها نهایت بهرهبرداری را ببرد تا دامنه و گستره تهدیدات محدودتر شود.
انتهای پیام