شاید بشود گفت؛ این خوشبختی زنانِ ایران است که علاوه بر سالروز تولد حضرت فاطمه (س) که به نام آنان نامیده شده،روز پنجم اسفند هم، بنا به و فرهنگ ایرانی، روز زن و زمین نام گرفته است و البته ازآنجا که در شمار زنان جهان هم به شمار می روند؛ روز ۸ مارس به عنوان روز جهانی "زن برای زنان" نامیده شده است لذا می توان این روز را هم به جامعه زنان ایران گفت. آنان که شکستناپذیر و با شهامت، با تحمل تبعیض و نابرابری و درد و رنج، دوشادوش مردان برای رفاه وآسایش خانواده و توسعه شهر و دیارشان تلاش کرده و می کنند اگرچه هیچگاه فرصتی برای حضور در تاریخ نداشته اند، آنها سالهااز گذشته خود بیخبر بوده و افکارشان در خلأ رشد میکرده و امکان بحثوجدل با دیگران را نداشته اند. زیرا در جامعه پدرسالار تصور بر این بوده که زنان موجوداتی پست و فاقد هوش و شعورند و کاستی زنان طبیعی فرض میشده و کسی آن را زیر سؤال نمیبرده؛ اما امروز زنان توانسته اند؛ موانع را پشت سر بگذارند و با تلاش و ذهنیت خود پیشرفت کنند، چون با دیگران ارتباط دارند، در انزوا و بدون مخاطب نیستند. فعالیت جمعی انجام می دهند و قدرت مالی، سیاسی و حقوقی همچون مردان -اگرچه اندک- در دست دارند. در چنین جامعهای زنان لازم نیست فقط با موافقت مردان، کاری انجام دهند بلکه آنان در بسیاری از عرصه ها خود صاحب نظرند زنانی که از مصاحبت، معاشرت و تبادل افکار با افراد برجسته و عالم برخوردارند، در دنیای مردن امروز زیسته، تحصیل کرده اند و افکارشان، سلایق و دیدگاه های شان با مادران و مادربزرگ های شان متفاوت است شاید در گذشته زنان مشغلههایی مانند شرکت در فلان جلسه و بهمان نشست و حضور در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را نداشته اند اما دلیل نمیشود که از نقش های آنها غفلت کرد اگرچه بسیاری براین مهم نظر دارند که مشغله زنان خانهداری و نگهداری از فرزند است که البته این کارها، نوعی مشغله است و مسائل خاص خود را دارد اما امروز زندگی زنان سرعت دیگری دارد و باید به این موارد، نقش آنان در حوزه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را افزود تا تاریخ بعدها با تاریخنگاری صحیح در حوزه زنان مسائلی را قابل نوشتن بداند!اگرچه هنوز در برخی عرصه ها شاهد حضور کم رمق و بی رنگ زنان هستیم از جمله در حوزه مشارکت سیاسی و اقتصادی که البته بخش اعظم این عدم حضور را علاوه بر عدم اعتماد به نفس زنان باید در ساختارهای پیچیده و برخی قوانین نانوشته دست و پاگیر و برخی تنگ نظری های و تفسیرهای مردانه مدیران فعلی جست.
چه بسا اینک کم نیستند زنانی که سرپرست خانواده اند، آنانی که یک تنه بار مسئولیتهای زندگی را به دوش می کشند، زنانی که خانه میخرند، خانه اجاره میدهند، پول قرض میکنند، پول قرض میدهند و از لحاظ اقتصادی آزادی عمل دارند، معین اقتصادی اند، مدیرآموزشگاه و رئیس شرکت اند، پزشکند، مهندسند، حسابدارند، ورزشکارند،هنرمندند، موسیقی می نوازند،نقاش و خوشنویسند و و و. حتی برخی ها را می توان از پیشگامان حوزه زنان درحوزه های مختلف تلقی کرد؛ اما آنها اکثریتی خاموشند که پرتوان و پنهانند .از این رو لازم است در گرماگرم تحولات دنیای مدرن برای زنان و نقش آفرینی های آنان حسابی جدید باز کنیم.
اگرچه شاخص شکاف جنسیتی که به فاصله زنان و مردان در دسترسی به شاخصهای توسعه میپردازد و چهار سازه اصلی شامل آموزش، بهداشت، مشارکت اقتصادی و سیاسی دارد که در برخی شاخص ها از جمله آموزش و بهداشت در سالهای اخیر وضعیت بهبود یافته است اما در زمینه نرخ مشارکت اقتصادی و سیاسی رتبه قابل قبولی نداریم.
در حوزه مشارکت سیاسی، حضور زنان دست کم در ترشیز که به لحاظ توجه به مسائل سیاسی در استان زبانزد است؛ فرمایشی است و هیچ کدام از جریان های سیاسی حاضر نیستند سهمیه ای قابل توجه به زنان برای افزایش مشارکت سیاسی آنان اختصاص دهند و هر بار پای این موضوع به میان می آید، مدیریتهای مردانه موضوع کم تجربه گی را بهانه می کنند حال آنکه هیچ گاه از خود نپرسیده اند آیا به زنان میدان داده شده تا از رده های پایین و میانی شروع کنند تا بعد محک تجربه به میان آید!. در این میان چه بسیار جلسات شوراهای متعدد منتسب به جریان های سیاسی در پس پردههایی بیحضور زنان برگزار می شود و گویا فقط رأی زنان به هنگام انتخابات مورد توجه است و آنان مهم می شوند وگرنه اغلب مطالبات آنها طی چهار سال پس از انتخابات از یاد می رود.
در حوزه مشارکت اقتصادی هم اگرچه زنان منطقه در سطح بالایی قرار دارند اما بدلیل اینکه مشارکت آنان در بخش غیر رسمی اقتصاد صورت میگیرد، در شاخصهای توسعه محاسبه نمیشود. حتی غالب زنان به خود اجازه نمی دهند به جز فعالیت در حوزه های هنری ازجمله خیاطی و آرایشگری و در سالهای اخیر برخی صنایع غذایی در قالب مشاغل خانگی پا را فراتر بگذارند و در حوزه های مختلف از جمله دیجیتال مارکتینگ ها و فعالیت در حوزه بورس و سرمایه گذاری های متنوع دیگر اقدام کنند.
البته ساختارها و فرایندهای پیچیده قانونی شاید دلیلی براین باشد که زنان فعال در بخش غیر رسمی تمایلی به ثبت اقتصادی و حضور در بازار رسمی نداشته باشند و گاه از نظر فرهنگی، زنان علی رغم مشارکت اقتصادی و درآمدزایی عمدتا خود را خانهدار معرفی میکنند و از نظر آنان اشتغال، شغلی رسمی و با حضور در محل کار ثابت و با حقوق ثابت معنی شده است لذا باید مشوقهایی برای آنان در نظر گرفت تا زنان فعال اقتصادی، فعالیت خود را به شکل رسمی ثبت کنند تا شاخص مشارکت اقتصادی نیز رشد یابد.
بدیهی است؛ در گذشته بیسوادی، تسلط خرافات در جامعه و دیگر چالشهای اقتصادی، نظام فکری مردسالارانه و حضور زنان در پستوها ، آنان را بی اعتماد به نفس بارآورده بود اما سالهاست آنها دوشادوش مردان در عرصه های مختلف حضور داشته و خود را نباخته اند. گاه برخی از آنها برای ثبات نقششان در جامعه مبارزه کرده اند و برای به دست آوردن حداقل ها کمرهمت بسته اند.
با این تفاسیر حال که زنان به عنوان نیمی از تنه جامعه، در راستای پیشرفت و اعتلای جامعه خاموش ننشسته اند روا نیست آنان را به عنوان یک اکثریت خاموش، با توان پنهان تلقی کرد و عرصه ها را برآنها تنگ کرد. امید بتوان در روشنی فرهنگ و اعتلای نگاه جامعه، راهحلهایی مناسب برای چالشهای پیش روی زنان یافت و زمینه حضور زنان در فرآیندهای تصمیمسازی بیشترمورد توجه قرار گیرد. تا از این ظرفیتهای پنهان، بیشتر در راستای آبادی کشور استفاده کرد و از خشونتهای جنسی، طبقاتی و تبعیض علیه آنان کاست زیرا صلاح زنان، صلاح مردان را نیز به همراه دارد.
انتهای پیام