عناوین مهم :
جمعه 14 اردیبهشت 1403 02:08

پایگاه تحلیلی الفباخبر

مرجع اخبار اقتصادی-اجتماعی

ALEFBAKHABAR.com

آخرین عناوین
این نماینده مجلس به دادستانی احضار شد جزئیات امضای درخواست شفافیت هیات رییسه مجلس توسط نمایندگان مجلس رای کمیته انضباطی در خصوص بازی دربی مشخص شد افتتاح و معرفی حساب وکالتی در بانک ملی ایران امکان پذیر شد جان آرات حسینی در خطر است | بخوانید با رژیم خاص غذایی غول منچستر سیتی آشنا شوید سرمربی محبوب لیونل مسی به الهلال پیوست مرگ در جاده‌های ایران طلب بیمه پارسیان از سیمان فارس چه میزان است؟ تسهیلات ۲۰۰میلیونی از طریق بیمه البرز ثبت افزایش سرمایه شرکت بيمه پارسيان افزایش ۵۴ درصدی درآمد بیمه دی بازار سهام را نمی‌توان دستوری مدیریت کرد بورس تعطیل می‌شود؟ افت ۱.۹۴ درصدی شاخص کل بورس در شروع معاملات سقوط بازار سرمایه شوک به سرمایه اجتماعی هجوم فروشندگان به بازار خودرو پس از اعلام سقوط قیمت‌ها ۱.۷ میلیون خودرو تا پایان سال تولید می‌شود؟ پیش‌بینی سخنگوی شورای رقابت از قیمت خودروها/ شجاعی: این‌گونه می‌توان منتظر سقوط قیمت خودرو بود
پر بازدید ها
علی ابدالی سرپرست بانک سینا شد ۵ ورزش فوق العاده که می‌تواند افسردگی را از بین ببرد ۵۹ داروی جدید تحت پوشش بیمه قرار گرفت قیمت جدید انواع یخچال فریزر در بازار + جدول جدول منابع و مصارف هدفمندسازی یارانه‌ها تصویب شد خواب تعزیرات حکومتی برای اسنپ و تپسی بانک مسکن قرارداد با صندوق توسعه ملی را امضا نکرد؟ کشتی‌های ایرانی را در خلیج عدن و اقیانوس اطلس اسکورت می‌کنیم خبر ویژه در خصوص آزادسازی منابع مسدود شده ایران چگونه ۲۵درصد هزینه ازدواج جوانان کاهش می یابد؟ جدیترین قیمت آهن آلات در بازار تکرار تجربیات موفق تأمین مالی بانک صادرات برای صنعت خودرو تنوع عرضه های بورس کالا امروز 11 اردیبهشت 1403 حضور پر شور بانک رفاه کارگران در نمایشگاه ایران اکسپو ۲۳ درصد درآمد بودجه از سودِ سهام روی دوش بانک مرکزی

بی مرگی منِ او


بی-مرگی-منِ-او
الفبا_ بهروز قزلباش: آیا هستی بشر عاریتی از هستی دیگری «او»ست؟ یعنی هستی بشر ذاتی آن نیست؟ در چنین وضعی آیا در مرگ من، او می میرد؟ بشر زنده در هیچ وضع و موقعی نمی تواند هستی خود را فرا حال(پیش،بالا،پایین،پس و خارج از دایره اکنون) تصور کند ناچار در هر آن خود را در همان آن ادراک می کند.

هستی او در دیروز منقضی شده است تا بتواند در اکنون باشد و هست. و در فردای نارسیده نامحقق است. چگونه بشر هستی خویش را عاریتی از هستی دیگری فرض می کند؟ که پیش از آن بوده است.در چنین فرضی تقدم هستی دیگری بر هستی بشر، لازممی آید. اما پر واضح است، نسبت زاد و ولد در این فرض در میان نیست، زیرا چنین تصوری نمی تواند امری فرا حال تلقی شود، و آنچه در حال و «آن» اکنون است، نمی تواند در«آنی» بودن مقدم یا متاخر بر هستی بشر باشد. اگر این فرض را بپذیریم، چگونه می توانیم بین خود و «دیگری» تفکیک قایل شویم؟ اگر دیگری را فراحال در نظر آوریم، دچار بحران معنا می شویم. بدین صورت که «دیگری«  فراحال چگونه می تواند در «حال»وارد شده باشد بی آنکه از فراحال به ساحت «حال و اکنون» وارد نشده باشد؟
ناچار باید، به استقلال ذات رای داد و نه طفیلی بودن آن. کل نفوس مرگ را می چشند، به این معناست که  نفوس از «آن»کنده می شوند و کِشَندی آنها را به مرگ خواهد کشید(هر لحظه می کشد). خروج نفس از دایره زمان، یعنی اضمحلال من. مرگ من دروازه ورود من به فراحال است.
ورود به عرصه ای از عرصات خارج از روابط علت و معلولی و حدود شمول دیالکتیک، بین منِ من و منِ او. من نه منم، نه من منم، یعنی وقتی من، مضمحلم، نیستم که بتوانم «من» باشم، یا «او»ست،یا «همه» است،یا «هیچ» است، یا «همه او»ست،یا «همه هیچ» است، یا«او همه» است و... لاجرم«او من» است،و... هر کدام از این مفروضات نتایج متفاوتی را دامن می زند، اما اصل این که«من نه منم»، حکایت از «من»ای دارد که در«آنِ» اکنون نیست، وگر نه نمی تواند «من» نباشد. پس «نه من منیِ » بشر در فراحال رخ می دهد.اما چه چیزی رخ می دهد؟ این که چیزی در چیز بودن خودش، همان چیز نباشد(مثل انسان مرده که دیگر انسان نیست، چون روح انسانیش با جسم انسانیش متحد نیست،که انسان باشد) پس باید چیز دیگری باشد، و آن چیست که «نه من منِ» انسان است؟ او ؟ همه یا هیچ...؟!
اگر من- اویی ، من و او را امری خارج از فراحال فرض کنیم، آنگاه «من همه»، «او همه» و «همه او» و... را در درون دایرۀ زمان، وارد کرده ایم، در چنین وضعی مرگِ من، مرگِ او و مرگِ همه است.آیا چنین است؟
کلّ شیء هالک إلا وجهه ، افاده می کند که چنین نیست. مرگِ من ، مرگِ «منِ او» نیست. بلکه فقط و فقط مرگ من است. لذا  مفهوم جاودانگی دو سوی متضاد دارد. اول بقای الی الابد در «آنِ اکنون» و خارج از فراحال همراه با تصور و خیال خور و خواب و... که محال است. دوم خروج از این نشئه و ورود به ساحت فراحال(بی زمانی) که آغاز و پایان ندارد. سیر و حرکتی ندارد.  فعل و تصوری ندارد.خیال و صور خیالی ندارد. و ورود به این ساحت، تنها با مرگ ممکن است.کل هستی جاری در «آن» فانی است. بنا بر این بقای ماده و انرژی هم امری موهوم است و تبدیل این به آن، از صورتی به صورت دیگر در آمدن، مانند زیر و رو شدن، چند بعدی هستی، دلیل بقای آن نیست، زیرا کل هستی در «آنِ»فانی است، همانطور که  خود«آن»فانی است، و اصلا تعریف خود را از فانی بودن کسب کرده است.هست- هست٫منقضی است و نیست - نیست، هست نما.
الا این که وجه متکی او بر اسما و صفات، باقی است. وجه او چیزى است که با آن براى هستی نمودار است، هستی هم با رجوع  به آنها متوجه او مى‏شود، و این همان صفات کریمۀ او از «حیات»، «علم»، «قدرت»، «سمع»،« بصر» و دیگر مراتب صفات اوست. نیز هر صفتى از صفات فعل او مانند صفت خلق، رزق، و... همچنین نشانه های دیگری در هستی، وجه اوست. وجه الله ، نمی تواند مظهر کامل اسماء و صفات او نباشد.هست. آیا بشر مظهر تجلی الهی است؟ و محل اتحاد مظهر و مُظهر است؟اگر نیست این آواز من نه منم نه من منم دیگر چه صیغه ای است؟

بیشتر بخوانید:

انتهای پیام


تاریخ انتشار: شنبه 16 آذر ماه 1398 - 20:05
نظرات کاربران
بیمه پاسارگاد بیمه کوثر بیمه ملت بانک سپه بانک رفاه بیمه معلم بانک ایران زمین بانک صادرات بنر بیمه دی بانک سینا بانک توسعه تعاون بانک ملی باجت بانک تجارت