به گزارش الفباخبر ، در نیم قرن گذشته آزار کلامی از سوی والدین به عنوان موضوعی تقریباً طبیعی شناخته میشد و این مسئله برای نسل امروز که باهوشتر و مترقیتر از نسلهای گذشته هستند، اصلاً عادی نیست. والدین مهربان و دوست داشتنی؛ شما قطعاً خیر و صلاح فرزندانتان را میخواهید، اینبار بدون حق به جانب بودن خود را بررسی کنید تا ببینید علت اختلاف شما با فرزندان چیست؟ اگر مادر هستید، 9 ماه بارداری و درد زایمان و اگر پدر هستید، مسئولیت سنگین خرج و مخارج ارزشش را دارد که برای فرزند خود وقت بگذارید و با او صحبت کنید؛ آیا میخواهید فرزندان شما به خاطر مسائل پیش پا افتاده به دام اعتیاد گرفتار شوند یا دوستان ناباب گمراهشان کنند؟ اگر واقعاً به دنبال راه حل میگردید، با الفباخبر همراه باشید.
آنان به عزت نفس نیاز دارند؛ دوست دارند مورد احترام واقع شوند یا در سنین نوجوانی و بلوغ همچون خردسالان با این افراد رفتار نکنند. با در نظر گرفتن چند موضوع ساده بسیاری از اختلافات حل میشوند. شاید نوجوانان دارای والدین معتاد ، الکلی ، متجاوز یا روان پریش نباشند، اما خانوادههایی که سطح فرهنگی بالایی ندارند، به انواع دیگری فرزندان را آزار و اذیت میکنند؛
1- به ارزش زمان و نوع گفتگو توجه کنید
فرزندان امانت ارزشمندی از جانب خداوند هستند؛ پس از سن قانونی و تشکیل خانواده، آنان جامعه کوچک جدیدی تشکیل میدهند و در عین توجه به والدین، در برابر همسر و فرزندان خود مسئولیت دارند. جدا از این، آنان دوستانی دارند، ساعاتی را برای شغل اختصاص میدهند و نیاز به تعامل با همکاران خود دارند. در این صورت روزانه وقت محدودتری نسبت به دوران کودکی میتوانند به والدینشان اختصاص بدهند؛ در این مورد صحبت کنید و به تفاهم برسید که روزانه چه ساعاتی کنار هم باشید و در مورد چه موضوعی گفتگو کنید، زیرا زمان با ارزش است. گروهی از فرزندان امروز بسیار بیشتر از فرزندان دیروز به دنبال موفقیت و شهرت و ثروت هستند؛ بنابراین برخلاف جامعه سنتی برای وقتشان ارزش بسیار زیادی قائل میشوند و صحبتهای بیهوده، غیبت، شایعه پراکنی، تهمت و چشم و همچشمی برایشان سرگرم کننده نیست. برخی از آنان حتی اقوام را به درستی نمیشناسند، چه برسد به همسایه و اهل محل! آنها نامهربان یا بی تفاوت نیستند، بلکه میخواهند شما با موفق شدن تک تکشان، افتخار کنید و خوشحال باشید و موجب سربلندی پدر و مادر باشند؛ پس برای درخشش همراهشان باشید و بگذارید زمانشان را به اهداف مهم اختصاص بدهند.
2- هیچ نوع تفکری را تحمیل نکنید
پرسشگری و تفکر نقادانه میان نوجوانان امروز بیشتر به چشم میخورد؛ آنان هیچ چیزی را بی دلیل نمیپذیرند و به آسانی با هر فکر و اندیشهای موافقت نمیکنند؛ این موضوع برای شما کلافه کننده، اما در نهایت بسیار مفید است، چون کسی نمیتواند به آسانی فریبشان بدهد. بیشتر مطالعه کنید و برای گفتههای خود دلیل بیاورید؛ شاید بی چون و چرا حرف بزرگترها را پذیرفتید، اما فرزندان شما اینطور نیستند. عقاید خرافی را به چالش میکشند و احتمالاً به علم و دانش و خرد علاقه دارند؛ این ویژگی روشنفکران است، پس خوشحال باشید.
3- هیچ نوع رشته تحصیلی را تحمیل نکنید
کفشی که برای پاهای شما مناسب است، ممکن است پای فرد دیگری را آزار بدهد؛ شاید شما به وکالت علاقه مند باشید و فرزندتان به پزشکی؛ شاید رشته مورد علاقه یک فرد معماری باشد و فرد دیگر مدیریت؛ انسانها بسیار متفاوت هستند، بنابراین علایق یکسان ندارند و خداوند هیچکدام از 5 انگشت را مثل یکدیگر نیافریده؛ مطمئن باشید تمام مشاغل میتوانند درآمدزا باشند، حتی اگر فرزند محبوبتان شغل دولتی نداشته باشد، میتواند جز افراد ثروتمند جامعه گردد؛ بیوگرافی افرادی را بخوانید که کارآفرین هستند تا متوجه شوید این صحبتها خیالپردازی نیست؛ هیچکس با شانس و اقبال به جایی نرسیده یا اگر رسیده باشد، موفقیت مقطعی دارد؛ تمام اسطورهها با تلاش و همت به خواستههایشان دست یافته اند؛ ترسو کردن فرزندانی که شهامت دارند مشاغل بزرگ را دنبال کنند، خیانت به آنهاست.
4- مراقب باشید اما کنترل نکنید
همه ما از بازپرسها میترسیم و نمیتوانیم به افراد تهدیدآمیز عشق بورزیم؛ تنبیه و کنترلگری از جامعه مستبد نشات میگیرد و همه ما سالهای سال در طول تاریخ با پادشاهان دیکتاتور رشد یافته ایم و امروز که جهان دموکراسی را بهتر درک میکند، هنوز ژن زورگویی در تک تک افراد تا اندازهای وجود دارد، اما فرزندان امروز این را به درستی درک نمیکنند و با تعجب میپرسند که چرا در دو طیف زورگو یا قربانی جا داریم!
چرا نمیتوانیم بدون زورگویی فرد مقابل را متقاعد کنیم یا چرا در برابر افراد ظالم نقش قربانی را بازی میکنیم؟ در محل کار مدیران زور میگویند و کارمندان نقش قربانی را بازی میکنند و بعد همین کارمندان مظلوم برای فرزند و همسر خود نقش دیکتاتور را بازی میکنند! به جای قربانی بودن یا دیکتاتور بودن، تعادل را حفظ نماییم و صحبت کنیم.
فرزندان ما آزاد هستند و اختیار دارند که بعد از سن قانونی به سبک دلخواه زود زندگی کنند؛ همان اتفاقی که در کشورهای پیشرفتهتر شاهد آن هستیم؛ تصور نکنید سبک دلخواه زندگی الزاماً به معنی بی بند و باری است؛ سبک زندگی دلخواه شاید پوشش متفاوت، زندگی در شهر دیگر، استاد دانشگاه شدن، تبدیل شدن به ستاره ورزشی باشد؛ دو روی سکه را در نظر بگیرید؛ اگر فرزندان موفقتر از ما باشند چه؟ اگر زندگی متفاوت سبب رشد آنها باشد چه؟ اگر سعادت آنان موجب رفاه ما در میانسالی باشد چه؟ چرا همیشه با عینک بدبینی نگاه کنیم؟
با کنترل بیش از حد که کجا رفتی و کجا آمدی و با که رفتی و با که آمدی، موجب دروغگویی یا پنهان کاری نوجوانان خواهد شد؛ سرزنش و محکوم کردن و تنبیه نمودن و استرس دادن سبب دوری اعضای خانواده میگردد، پس با محبت و احترام و اعتماد رفتار کنیم تا در مقابل محبت، احترام و اعتماد ببینیم.
5- به خواستههای خود و خواستههای آنان به طور متعادل توجه کنید
فرزند خود را با اطاعت بی چون و چرا لوس بار نیاورید؛ همچنین با بی توجهی به خواسته کودکان، آنان را سرخورده نکنید. در حالت اول، کودک شما از همان خردسالی یاد میگیرد که تمام عمر دیکتاور و لوس و وابسته باشد و در حالت دوم، فرد مستقلی میگردد که یا نسبت به دیگران بی تفاوت است و با خودخواهی و انزواطلبی به دنبال رویاهای خود میرود یا درست مانند شما خودش را وقف دیگران میکند و وجود ارزشمند خویش را نادیده میگیرد یا بدتر از همه، گاهی لوس و وابسته است و گاهی مستقل و متناقض! سردرگم کردن کودکان با تربیت ناسالم کار شایسته ای نیست، پس قبل از ازدواج ابتدا خودمان را ارزیابی کنیم تا عادات اشتباه ما نسل در نسل تکثیر نگردد.
6- تحقیر و تمسخر ممنوع!
با واژههای خود دیگران را کتک نزنید! تحقیر و تمسخر به معنی آزار کلامی است؛ هرگاه کسی - از جمله فرزند دلبند - آزارتان داد به جای فحاشی و تحقیر یا تمسخر، از فرد بپرسید چرا اینطور رفتار کرده یا سکوت کنید تا خشم طرف مقابل فروکش کند؛ شاید فردی از موضوعی مدتها قبل عصبانی شده باشد و حالا بروز بدهد؛ اگر جواب خشم را با خشم بدهید، دور باطل نفرت ادامه پیدا میکند.
7- مشکلات خود را یا در خانواده حل کنید یا با مشاور، نه با فامیل و دوستان!
درد و دل کردن با فامیل و دوستان اصلاً راه حل مشکلات نیست؛ در جامعه نابالغ ما - که افراد از نظر شخصیتی والد یا کودک هستند - دیدگاه درستی نسبت به مسائل ندارند و با نگاه صرفاً کودکانه یا والدانه اوضاع را بدتر میکنند. ممکن است با ذکر مشکلات به جای همدردی و دلسوزی، دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به شما و اطرافیان پیدا کنند؛ در چنین مواردی صرفاً با متخصص صحبت کنید و مشکلات را درون خانواده حل نمایید؛ اگر به دنبال راه حل هستید، اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام