الفباخبر ، نقطه نظری که در این مقاله به بررسی میپردازیم، از دیدگاه مذهبی یا سیاسی نیست، بلکه نقطه نظری کاملا شخصی است؛ یعنی قرار نیست در طول این مقاله با فیلترینگ آنها موافقت کنیم یا استفاده از آنها را بهطور کلی منع کنیم، بلکه فقط میخواهیم شما به عنوان مخاطب اینگونه برنامهها با دانش بیشتری به آنها نگاه کنید و امیدواریم پس از خواندن این مقاله از آسیبهای احتمالی که فضای مجازی میتواند روی طرز فکر و سلامت روانی شما داشته باشد جلوگیری شود.
در این مقاله، موضوع فضای مجازی را بدون جانبداری یا موضعگیری از تمامی جوانب آن بررسی خواهیم کرد و به تمامی سوالهای شما پاسخ خواهیم داد.
فضای مجازی و در دیدگاه کلیتر اینترنت، مزایای فراوانی برای جوامع بیشتری داشته و این موضوع را نمیتوان به هیچوجه انکار کرد اما در همین راستا مشکلات و تاثیرات منفی که این برنامهها برای بسیاری از افراد داشتهاند را نیز نمیتوان انکار کرد، امروز به بررسی این مشکلات خواهیم پرداخت.
Royale Society، یا جامعه سلطنتی که در سال 1660 به عنوان اولین انجمن علمی تاریخ توسط شاه چارلز دم بنیانگذاری شد. این انجمن در سال 2018 آزمایشی برای سنجش تاثیر فضایی روی سلامت روانی افراد برروی 1500نفر ترتیب داد.
این تحقیقات نشان داد، از میان 5 نرمافزاری که عموما برای دسترسی به این فضا استفاده میشوند، 4 عدد برای سلامت روانی افراد مضر هستند. Twitter، Snap Chat، Instagram و Facebook شما چهار اپلیکیشن مضر را تشکیل میدهند مادامی که فقط Youtube قادر به گذاشتن تاثیرات مثبت برروی ذهن افراد بود. پس از رسیدن به این نتایج، 4 نرمافزار مضر از کمضررترین تا مضرترین، دستهبندی شدند.
نتایج به ترتیب از کمترین تا بیشترین ضرر طبق روال ذیل میباشد:
این آزمایش باعث میشود از خودتان بپرسید، چرا؟
چرا Instagram مضرترین نرمافزار فضای مجازی موجود است؟
قبل از پاسخ به این سوال، باید با فعالیت مغز بهطور کلی آشنا شویم. مغز ما انسانها بهصورت دائمی درحال جمعآوری دادهها از محیط اطرافمان میباشد. این موضوع به دلایل مختلفی مانند، مطمئن شدن از عدم وجود خطر، شناسایی محیط، یافتن منابع، آشناپنداری و ... صورت میپذیرد، در نتیجه تمامی گزارشاتی که ذهن ما تهیه میکند، به ما میگوید که در سلسله مراتب اجتماعی چه رتبهای داریم.
اجازه دهید بیشتر توضح دهیم، در تمامی موقعیتهای اجتماعی مختلف، مانند محیطکار، مدرسه، جشن و... سلسه مراتب اجتماعی وجود دارد که تشکیلدهنده آن ذهن خود ما میباشد.
ذهن شما بهصورت ناخودآگاه مثلثی تشکل میدهد. افرادی که بالای این مثلث قرار میگیرند، بهعنوان انسانهای شناخته میشوند که قدرت، محبوبیت، پول یا دانش بیشتری دارند. اینکه ذهن شما چه کسانی در بالا یا پایین مثلث سلسله مراتب اجتماعی قرار میدهد، کاملا به طرز فکر و عقاید خود شما برمیگردد، اما ذهن ما بهصورت ناخودآگاه اطلاعات مورد نیاز برای ترتیب دادن به این مثلث را از نشانههای ظاهری افراد میگیرد. فیزیک جسمی، طرز پوشش، ماشینی که افراد دیگر در اختیار دارند، ذهن ما تمامی این المانها را درنظر میگیرد. ذهن ما از این اطلاعات استفاده میکند تا جایگاه افراد در مثلث را مشخص کند، اما در همین حین، از این اطلاعات برای تعیین جایگاه خودمان نیز استفاده میکند.
حالا، زمانیکه اینترنت و فضای مجازی وجود نداشت، ذهن ماهم به طبع افراد زیادی را برای مقایسه با خودمان در اختیار نداشت و درجهبندی که انسانها برای خود داشتند کاملا از روی افرادی بود که اطراف آنها بودند. زمانیکه به مدرسه میرفتید را تصور کنید، تصور کنید کودکی کاملا معمولی هستید، از یک خانواده معمولی، ثروتی و ظاهری معمولی دارید. حالا، زمانیکه ذهن شما خودتان را با بقیه بچههای مدرسه مقایسه میکند و در مثلث سلسله مراتب اجتماعی قرار میدهد، بچههای زیادی بالاتر از شما قرار نمیگیرند.
کاپیتان تیمهای ورزشی، بچههای باهوش یا بچههای پولدارتر، اینها شاید فقط 5 الی 10 درصد جمعیت مدرسه را تشکیل دهند، در همین حین، بچههایی هم هستند کهدر مثلث پایینتر از شما قرار میگیرند. در چنین شرایطی ذهن شما احساس بدی درباره خود ندارد، قطعا بچههایی بودند که در حوزههای مختلف عملکرد بهتری داشتند اما اکثریت جمعیت مشابه بودید و برتری خاصی حس نمیشد یا حداقل ذهن شما اینگونه حس میکرد.
حالا اگر بخواهیم همین منطق را در دنیای مدرن پیادهسازی کنیم، حتی اگر نوجوانی 17 ساله باشید که در میان همسنهای خود در دبیرستان، کاملا معمولی هستید، ذهن شما خودتان را در رقابت با افراد شدیدا موفق، پولدار، خوشهیکل و خوشتیپ میبینید. این موضوع بهدلیل زمانی است که شما در فضای مجازی صرف میکنید. تحقیقات نشان دادهاند هر شهروند آمریکایی بهصورت میانگین 2 ساعت زمان خود را صرف گشت و گذار در فضای مجازی میکند، این زمان در میان نوجوانان به 6 الی 9 ساعت میرسد و نمیتوان تصور کرد این آمار در کشور ما متفاوت باشد.
هنگامیکه زمان زیادی را صرف گشت و گذار در دنیای مجازی میکنید، ذهن شما تصور میکند افرادی که در اینترنت میبینید در واقع اطرافیان شما هستند که همگی موفقتر، پولدارتر و زیباتر از شما هستند. ذهن شما دیگر محیط اطراف را همانطوری که هست نمیبیند، در این مرحله شما دچار گونهای خود کوچکبینی شدهاید، خود کوچک بینی مجازی یا خود کوچکبینی غیرواقعی.
در اینستاگرام افرادی را میبینید که به دلایلی مثل فوتوشاپ، فیلترها، آرایش، عکاسی حرفهای و... از شما بهتر یا زیباتر هستند، همسنهای خود را میبینید که ماشینهای آنچنانی دارند و به سفرهایی آنچنانی میروند، لباسهای گران بهتن دارند و بهصورت ناخودآگاه شما را در مثلث سلسله مراتب اجتماعی پایین میآورد.
ذهن شما باور میکنید تمامی این افراد زندگیهای شادتری از شما دارند، چرا که شما مدام عکسهای شاد، عکس داراییهای گرانقیمت و خوشحالی افراد را به آن نشان میدهید، انگاری لحظه، لحظه زندگیهای دیگران با نور، امید و شادمانی پر شده است.
با صرف زمان زیاد در فضای مجازی، شما ذهن خود را گول میزنید و به آن این باور را القا میکنید که دیگر معمولی نیستید، که دیگر وسط مثلث قرار ندارید، که اکثر افراد مانند شما نیستند بلکه اکثریت افراد از شما بهتر هستند، در این مرحله، تصویر ذهنی شما از خودتان، در 5درصد پایینی مثلث قرار دارد.
زمانیکه خود را پایین مثلث میبینید، تمامی مشکلات روانی به سمت شما هجوم میآورند.
وقتی پایین مثلث اجتماعی هستید، یعنی شما یکی از کمارزشترین افراد گروه میباشید، یعنی کسی به شما اهمیت نمیدهد، یعنی شما قابل دورریختن هستید. استرس و افسردگی در این مرحله افزایش مییابد و حتی احتمال وقوع حملات پنیک،بیخوابی یا حتی اعتیاد بیشتر میشود. چرا؟
چون زمانیکه خود را در مراتب پایین اجتماعی میبینید ذهن شما آرامش ندارد، تعادل روانی ندارید و نمیتوانید رویدادها را تحلیل کنید. حالا، البته که این موضوع حقیقت ندارد شما عضو ارزشمندی هستید و به احتمال زیاد همچنان زندگی معمولی دارید اما ذهن شما این را نمیبینید چرا که شما هرروز به مدت 6 ساعت در دنیای فانتزی بهسر میبرید که تمامی افراد موفقتر، خوشحالتر و زیباتر از شما هستند دنیایی که حتی موفقترین افراد دنیا نمیتوانند با آن رقابت کنند.
شما چنین تصوری برای ذهن خود ساختهاید و نمیتوانید درباره زندگی خود خوشحال باشید یا خودتان را دوست بدارید. برخلاف تصوری که با گشتوگذار در اینستاگرام پیدا میکنید، هیچکس در تمامی لحظات زندگی خوشحال نیست اما شما این موضوع را باور کردهاید و فکر میکنید اگر هرلحظه خوشحال نیستید، اگر بهاندازه یک مدل زیبا نیستید یا اگر فلان ماشین گرانقیمت را ندارید، انسان بهدرد نخور یا ناتوانی هستید که در سلسله مراتب پایینی جامعه جای میگیرد. این کاری است که سوشالمدیا به عنوان یک کانسپت کلی انجام میدهد و آرام آرام جوامع را به سمت افسردگی سوق میدهد.
در مبحث قبلی، سلسله مراتب اجتماعی، تقریبا نگاهی کلی به تمامی مباحثی که در این مقاله به آنها خواهیم پرداخت داشتیم و در ادامه با جزئیات بیشتر به هرکدام از آنها میپردازیم. استانداردهای زیبایی، یکی از مخربترین موضوعاتی است که فضای مجازی به بار میآورد و میتواند شخصیت و اعتماد به نفس شما را کاملا مورد حمله قرار دهد. این موضوع کاملا به ساختن استانداردهایی برمیگردد که واقعی نیستند.
ساختن نمادها و تعریفی از زیبایی فیزیکی که برای اکثریت افراد قابل دسترسی نیست. سلبریتیها، ستارههای هالیوودی و حالا مدلها اینستاگرامی.
همیشه به ما گفته میشود که استانداردهایی برای زیبایی وجود دارد و ما متوجه نمیشنویم این استانداردها برای فروش محصولاتی است که شما را به آنها نزدیک میکنند. فکرش را بکنید، مثلا دهان، پاها یا دستها، اینها همگی اعضای بدن ما هستند که در زندگی ما نقش مهمی بازی میکنند. حالا به خودتان یادآوری کنید، در گذشته زمانیکه کودک بودن این اعضا را چگونه میدیدید؟
عضوی برای خوردن غذا یا نوشیدن آب، برای بازی کردن، برای دویدن، اما حالا، با تاثیر رسانهای و علیالخصوص فضای مجازی، تصوری که از بدن و چهره خود دارید تغییر کرده است. شاید ستارههای سینما را میبینید و از خودتان متنفر میشوید که چرا بهاندازه او زیبا نیستید یا مدلی را در اینستاگرام ببینید و فکر کنید هیچگاه بهاندازه خوشاندام نخواهید بود. شما شروع میکنید به انتقاد از خود و به دنبال استانداردهای زیبایی میروید. بگذارید از شما این سوال را بپرسم، کدام یک از سلبریتیهای اینستاگرامی که دنبال میکنید تا بهحال به شما احساس خوبی منتقل کردهاند؟
کدام یک از شما خواستهاند یا پیشنهاد کردند کتابی بخوانید؟
بهجرئت میتوان گفت هیچکدام. اکثریت ستارههای اینستاگرام حتی هنری هم ندارند، ما درباره خوانندهها یا بازیگرها صحبت نمیکنیم، درباره مدلهای اینستاگرامی حرف میزنیم که فقط و فقط از طریق این پلتفرم شناخته شدهاند و هیچگونه فایدهای برای جوامع بشری ندارند. در جامعه امروزی مردان و زنان جامعه خود را بهصورت دائمی در جنگی درونی پیدا میکنند که به دنبال پیدا کردن هویت اصلی خود به راه انداختهاند، بخش از مشکلات هویتی پیشآمده در جوامع امروزی بهخاطر همین، استانداردهای زیبایی تقلبی و غیرقابل دسترسی بهوجود آمده است.
حرف ما را اشتباه برداشت نکنید، ما نمیگوییم برای رسیدن به بدنی بهتر تلاش نکنید، ورزش نکنید یا مرتب نباشید، بلکه میگوییم این استانداردها توسط افرادی بهوجود میآیند که تنها کارشان همین است. مدلهای اینستاگرامی نگرانی دیگری بهغیر از نگهداری و مراقبت از بدن خود ندارند. ایدهای که این افراد از زیبایی به شما القا میکنند، اشتباه و تقلبی است. ایدهای که از طریق نمادهای اجتماعی و مدلهای اینستاگرامی بیسواد به ذهن شما وارد میشود با رژیمهای غذایی سخت، عملهای زیبایی، جراحیهای پلاستیک و هزاران دستکاری دیگر در فرم طبیعی بدن صورت گرفته است که نمیتوان گفت برای سلامتی مضر است، ولی نمیتوان گفت باید برای رسیدن به آن تلاش کرد، در واقع نکتهای که میخواهیم بگوییم این است، رسیدن به زیبایی جسمی در سطحی که فضای مجازی و سلبریتیها به شما القا میکنند، هدفی است که چیزی بهغیر از افسردگی و بحران هویتی بههمراه نخواهد داشت.
قبل از هرچیزی، باید درباره دوپامین توضیحاتی دهیم، انتقال دهنده عصبی که در مغز ترشح میشود و مردم آن را مایه خواستار و لذت میدانند. اما چرا؟
از نقطه نظر تکاملی، مغز شما به هررفتاری که باعث بالا رفتن شانس شما برای بقا میشود را پاداش میدهد، این پاداش همان دوپامین است که برای شما حس لذت را تداعی میکند و احتمال انجام آن رفتار در شما را افزایش میدهد.
بههمین خاطر است که رفتارهایی مانند تولید مثل یا غذا خوردن بسیار لذتبخش هستند، چرا که این دو عمل برای بقای نسل ما ضروری میباشند. حالا تصور کنید برای خوردن چیزی به یخچال خود سر میزنید، با یک قطعه شکلات و یک میوه مانند یک سیب روبهرو میشوید، در این حین مغز شما میل به انتخاب خوراکی را دارد که باعث ترشح دوپامین بیشتری میشود، پس طبیعتا، شکلات را انتخاب میکنید.
حالا، زمانیکه مغز دوپامین زیادی ترشح میکند، اصرار زیادی برای مصرف مادهای که باعث این موضوع شده میسازد، در این مرحله، اعتیاد آرام آرام درحال شکلگیری است. بههمین خاطر است که بسیاری از افراد به موادی مانند الکل، شکلات، مواد مخدر و... معتاد میشوند. نکته این است که مغز ما نمیداند چه چیزی برای سلامتی خوب و چه چیزی مضر است و فقط بهدنبال ترشح دوپامین میباشد.
اما این موضوع چه ارتباطی با بحث ما دارد؟
دوپامین ماده اصلی است که طراحان اپلیکیشنهای فضای مجازی از آن برای المان اعتیادآوری در برنامه خود از آن استفاده میکنند. حقههای روانشناسانه زیادی در ساخت و طراحی الگوریتمهای این برنامهها وجود دارد که اولین آنها را میتوان ترشح سریع دوپامین دانست.
فکر کنید، شما برای اینکه از یک فیلم سینمایی دوپامین بگیرد، یعنی اگر بخواهید یک تجربه سینمایی باعث ایجاد دوپامین در مغز شما شود باید حداقل یک الی دو ساعت، محتوایی مشابه را تماشا کنید؛ یا برای خواندن کتاب باید میانگین یک هفته وقت بگذارید. فضای مجازی اینگونه نیست، فضای مجازی باعث ترشح دوپامین در مغز شما میشود و این کار را با سرعتی بالا انجام میدهد. ویدئوهایی که در اینستاگرام یا تیکتاک میبینید محدودیت زمانی دارند (البته بهغیر از IGTV) تا تولیدکنندگان محتوا را مجبور به کوتاهسازی محتوای خود کنند.
سریع و لذتبخش، اصلیترین حقهای است که این برنامهها به مغز شما میزنند تا شما را معتاد استفاده از آنها کنند. ویدئوهایی که در فضای مجازی تماشا میکنید معمولا کمتر از 20 ثانیه هستند و تمامی این اپلیکیشنها با الگوریتمهای خاص خود کاملا سلیقه شما را درک کردهاند و میدانند از چه محتوایی لذت میبرید. همین موضوع موفقیت تیکتاک را رقم زد. تیکتاک از ویدئوهای تبلیغاتی الهام گرفت، ویدئوهایی که میلیونها دلار خرج میکنند تا فقط برای چند ثانیه توجه شمارا جلب کنند.
این موضوع را با قابلیت Scroll کردن و محتوای نامحدودی که خود کاربران تولید میکنند ترکیب کنید تا یک نرمافزار ترشح دوپامین داشته باشید. تولیدکنندگان محتوای تیکتاکی نیز در این الگوریتم غرق میشوند و ویدئوهایی که موفق به جذب مخاطبان زیادی میشوند را بارها و بارها کپی میکنند. بههمین خاطر است که معمولا میبینیم ویدئوهای زیاد از این برنامه، با آهنگ و رقصها مشابه توسط افراد مختلف تولید میشوند، اما تمامی ویدئوهای تیکتاکی موفق به جذب مخاطب عام نمیشوند.
شاید عجیب باشد اما همین موضوع المان اعتیادآوری تیکتاک را افزایش میدهد چرا که یکی از مهمترین تکنیکهای روانشناختی استفاده شده در تیکتاک Intermittent Reinforcement میباشد. این تکنیک دقیقا همانی است که کازینوها از آن استفاده میکنند و از لحاظ پایهای دلیل اعتیاد به قمار در برخی افراد است، چرا که با هردفعه برنده نشدن شما همیشه برای دفعه بعدی مشتاق خواهید بود.
طبق ساختار مغز ما، زمانیکه بعد از انجام کاری انتظار پاداشی داشته باشیم، کمتر برای آن تلاش میکنیم اما با زمانبندی مناسب برای آن پاداش یا عدم قطعیت درباره رسیدن به پاداش ما به تکرار آنکار تا رسیدن به نتیجه دلخواه ادامه میدهیم.
در برنامههای مثل تیکتاک یا بخش اکسپلور اینستاگرام، ویدئوها باید در چندثانیه اول توجه ما را جلب کنند و گرنه میتوانیم به راحتی از آنها رد شویم و به تماشای ویدئوی بعدی بپردازیم و منبع محتوای تیکتاک که همان کاربران آن هستند گالری بینهایتی از این ویدئوهای کوتاه تولید کردهاند که میتوانید در میان آنها بچرخید تا به ویدئوی دلخواه برسید، تا به ترشح دوپامین نزدیک شوید.
حالا شاید بپرسید، تمامی این قضایا به غیر اعتیاد به فضای مجازی و اینترنت چه مشکلی پیش میآورد؟
تحقیقات ثابت کرده طراحی برنامههایی که باعث ترشح سریع و مداوم دوپامین میشوند به گیرندههای عصبی ما آسیب میزنند. حال، از آنجایی که نسل جدید کاملا با اینگونه برنامهها اخت گرفتهاند، محدوده توجه ما بهصورت میانگین به پایینترین سطح در طول تاریخ انسانیت رسیده است!
گزارشی از وبسایت Irish Examiner بعد از انجام تحقیقات در این حوزه، محدوده توجه نسل جدید را در حد یک ماهی قرمز میشمارد. زمانیکه میزان لذت شما از این برنامه آرام آرام شروع به کمتر شدن میکند، شما باز هم به پایین رفتن و تماشای ویدئوهای تیکتاک بدون هیچ علت خاصی ادامه خواهید داد تا بالاخره پس از ساعتهای به خود میآیید و نمیدانید زمان کجا رفت. تیکتاک با بهرهگیری از طراحی اعتیارآور خود و بازده توجه بسیار پایین نوجوانان، موفق به جذب میلیونها کاربر بوده و فقط سهماه پس از عرضه قادر به جذب 13میلیون کاربر شد. اگر شما هم به این برنامه معتاد شدهاید، به شما پیشنهاد میکنم سریعا آن را از موبایل خود پاک کنید، تیکتاک تنها برنامهای است که در این مقاله بهصورت مستقیم حذف آن را پیشنهاد میکنیم چرا که محتوای آموزندهای در آن تولید نمیشود یا حداقل کسی برای تماشای محتوای آموزنده به تیکتاک روی نمیآورد. اگر از افرادی هستید که به تیکتاک اعتیاد دارید یا سریعا آن را از زندگی خود حذف کنید یا در این جهت حرکت کنید، چرا که پس از مدتی، قادر به لذت بردن از چیز دیگری نخواهید بود.
تیکتاک به تنها منبع دوپامین مغز شما تبدیل میشود و بازده توجه مغز شما را کاهش میدهد، بعد از آن شما قادر به خواندن کتاب نخواهید نبود، قادر به لذت بردن از یک فیلم سینمایی کامل نخواهید بود و بهطور کلی لذتهای واقعی برای شما بیمعنی میشوند چرا که به مغز خود آموزش دادهاید فقط با تماشای ویدئوهای کوتاهی دوپامین ترشح کنید که موزیک گیرایی دارند و میتوانید بهراحتی از آنها بگذرید.
نهایتا
هیچکس نمیتواند تاثیرات مثبتی که فضای مجازی روی جوامع بشری برای یکی شدن، نزدیکتر شدن و بهطور کلی وصل شدن، داشتهاند را کتمان کند اما با صحبتها و گزارشات علمی که هرروزه میشنویم، بهنظر میرسد تاثیرات منفی آن بیش از تاثیرات مثبت آن است.
احساس کوچکی، احساس ناتوانی، افسردگی، استرس و بدتر از همه کاهش بازه زمانی تمرکز و توجه در سنین پایین است که نهایتا به ناتوانی در لذت بردن از زندگی میشود، همین موضوع میتواند به افسردگی شدید و تفکر درباره خودکشی منجر شود.
ما نمیگوییم بهطور کلی فضای مجازی را از زندگی خود حذف کنید، فضای مجازی جای خودش را در زندگی ما پیدا کرده و دیگر نمیتوان از آن جدا شد. صحبتهایی که در طول این مقاله کردیم فقط برای اطلاع بیشتر شما در رابطه با این برنامهها بود تا با دانش بیشتری به آنها نگاه کنید.
در انتها، هنوز به شما مستیقما پیشنهاد میکنیم از Tik Tok به دلیل اعتیاد شدیدی که بهبار میآورد استفاده نکنید اما نمیتوانیم کاری را به شما تحمیل کنیم. فقط امیدواریم این مقاله برای شما مورد استفاده قرار بگیرد و از همین الان، با دانش بیشتر از ارزش، زیبایی و عملکرد مغز خود وارد فضای مجازی شوید.
انتهای پیام