الفباخبر- آساره کیانی- در بحبوحه ی گرانی و تورم و کرونا و کاهش ارزش پول ملی و سقوط بورس و بالارفتن تنوع کاستی ها در اقصی نقاط ایران که هرکدام خرده مطالبه ای را برانگیخته کرده اند، خبری منتشر شده مبنی بر رواج «اتوبوس خوابی» که باعث شده برخی از افراد بی خانمان با پرداخت شبی ۱۲ تا ۲۵ هزار تومان از اتوبوس های تندروی تهران به عنوان «جای خواب» استفاده کنند.
عکس:آساره کیانی- روزنامه نگار
مثلی در میان روزنامه نگاران معروف است که اگر سگی پای انسانی را گاز بگیرد، خبر محسوب نمی شود و وقتی اتفاق گازگرفتن، جنبه خبری به خود می گیرد که انسانی پای سگی را گاز بگیرد.
حالا حکایت این است که تبدیل اتوبوس هم به جای خواب با توجه به افزایش سرسام آور قیمت مسکن و اجاره بها، نمی تواند برای مخاطب جذابیت زیادی داشته باشد.
گوش مردم از این خوابیدن ها و جای خواب های نافُرم پر است. چه اینکه پیش از این مورد و با افزایش همه گیری کووید-۱۹ اخباری مبتنی بر پشتبامخوابی برخی از هموطنان در فضای مجازی دست به دست شد.
تحلیلگران حوزهی مسکن گفتند که آدمها در حاشیهی قبرستانها، پشت بام و درون مغازه ها می خوابند؛ پدیده ای که در میان کارگران فصلی و میدانی، همینطور خانواده های بی بضاعت، رواج دارد. یک سال پیش، آن ها گفتند که اجارهی هر شب، پشت بام، از نفری ۲۵ هزار تومان به ۵۰ هزار تومان رسیده. البته همین افراد بی خانه در کانکس های اجاره ای هم شب را روز کرده اند.
اما خوابیدن در کانکس فقط مربوط به پایتخت نشینان نمی شود. کانکس خوابی پس از گذشت چند دهه به سبکی از زندگی بدل شده. کافیست به شهرهای زلزله زده ی ایران در طول تاریخ، سری بزنید. زلزله ی بم در سال ۸۲ اتفاق افتاد و در سال ۱۴۰۰ هنوز هم هستند مردمان خانه خرابی که در کانکس(شخصی یا اجاره ای) زندگی می کنند. کرمانشاه هم همین طور؛ زلزله ی کرمانشاه در سال ۹۶ اتفاق افتاد.
از کانکسها که خارج شوید به بحث جنجالی گورخوابی می رسید که وقتی اخبارش منتشر شد، حتی رئیس جمهور وقت(حسن روحانی) هم اظهار بی اطلاعی کرد و تا مدتی تصاویر مردان، زنان و کودکانی که در گورهای پیشساخته خوابیده بودند، دست به دست میشد؛ سرهای بعضی هایشان بیرون از قبر بود و داشتند با خیرهگیِ خاک گرفته شان به شما نگاه می کردند.
به چند دهه قبل از این گورخوابی مدرن(به واسطه تاثیر فضای مجازی در انتشار خبر) برمیگردید و از قدیمی ترها می شنوید که همیشه افراد بی بضاعتی بوده اند که در قبرهای خالی زندگی می کردند. سال ۹۲ هم خبرهایی از گورخوابی مردم در همین زاهدان خودمان شنیده شد که به برکت وجود گورخواب های تهرانی، گوشه چشمی هم به حال و اوضاع آنها شد.
در این رفت و برگشت ها سری به شب های تهران در دهه ها و سال های متمادی، می زنید. به محلاتی مثل شوش. دروازه غار و انبار گندم و جاهای دیگر شهر؛ زنان و مردان و کودکانی می بینید زیر پتوهای چرک، پشت میلههای مغازه ها یا رستوران هایی که هوای گرم از آن بیرون می زند، در کانال ها و جدول های عمیقی که آبشان خشک شده، در راه پله ی خانه ها یا خانه های مخروبه و در نهایت آدم هایی که از دست سرما در محوطهی پارکها خودشان را پلاستیک پیچ کرده اند یا چند نفری اعم از زن و مرد در چادرهای بسیار کوچک و قراضه ای خزیده اند.
شدت سرما که بیشتر بشود این آدمها خودشان را جلوی دست و پای کسانی می اندازند که وظیفه شان کتک زدن کارتن خواب ها و معتادهاست. آدم هایی که یک روزنامه نگار،
معذور است از بردن نام آنها و وابستگیشان به ارگان، سازمان یا نهادهای مربوطهشان. مهم این است که یک کارتن خواب بی جا و مکان حتی شده برای یک شب به جایی مثل کمپ یا گرمخانه و یا بازداشتگاه برود.
حالا صبح شده و پیش از آنکه توالت عمومیهای بدبوی شهر، درهایشان را به روی شهروندان باز کنند، زنانی را خواهید دید که گوشهی چادر خود را با دندان گرفتهاند و با یک دست، اسباب و پتو و دست دیگر، کودکان خواب آلودهشان را بیرون می کشند و از دروازه های توالت به درون شهر پرتاب می شوند.
توالت خوابها میروند تا شبی دیگر شانس خود را نزد دربان توالت امتحان کنند و اگر نگذاشت، بوی تعفن این توالت را به یک توالت دیگر در یک جای دیگر شهر ببرند.
اتوبوسخوابهای شهر، توالت خوابها و گورخوابها، کانکس خوابها و پشت بامخوابها و آوارههای محلاتی که سال هاست به حال خود رها شده اند، شبهای خود را روز می کنند و علاوه بر تاثیر فضای مجازی در بیشتر دیده شدنشان به نظر می رسد که تعدادشان هم، روز به روز بیشتر می شود.
چه کسی می داند شاید نگارندهی این متن هم روزی در یکی از این اماکن برای شما از مدلهای جدید خوابیدن مردم شهر بنویسد...
انتهای پیام