به گزارش الفباخبر ، رئوف پیشدار استاد دانشگاه نوشت: در نظر سنجی " 75 درصد از سوال شوندگان در پاسخ به سوالی در مورد اینکه آیا آمریکا به مردم منطقه اجازه خواهد داد تا ساختار سیاسی مورد نظر خود را به گونه ای که تحت نظر مستقیم این کشور نباشد، تشکیل دهند، پاسخ منفی داده اند و هركس و یا گروهی را كه آمریكا در این كشور(ایران ) و در هركجای جهان مورد حمایت قرار دهد، "نامشروع " می شمارند." موسسه گالوپ همچنین از ایرانیان و سایر مسلمانان خاورمیانه در مورد نحوه توسعه روابط آمریکا با جهان اسلام پرسیده است که پاسخ های ایرانی ها به این موسسه آمریکایی جالب و قابل توجه است." 20 درصد از مردم ایران گفته اند آمریکا باید از به استهزا گرفتن هرچیزی که مربوط به دین می شود، خودداری کند. 15 درصد گفته اند کاخ سفید باید خودبینی و غرورش را پایان دهد و همچنین 11 درصد دیگر نیز گفته اند واشنگتن باید به دخالت های خود در امور داخلی کشورهای اسلامی پایان دهد."
این نظر سنجی و نظرسنجی های عدیده پیشتر نشان می دهد كه هژمونی فرهنگی آمریكا نیز به مانند دیگر جنبه های قدرت آن به نقطه پایان رسیده است .
با آنكه جهان پایان ابرقدرتی آمریكا را شاهد است ، رهبران كاخ سفید ظاهرا هنوز آنرا باورندارند و همچنان در تعاملات خود با ادبیاتی سخن می گویند كه زورگو است كه حتی در زمان ابرقدرتی آن هم شنونده ای نداشت. آمریكایی ها در حالی كه از "تغییر" در سیاست هایشان سخن می گویند مثل گذشته عمل می كنند و همچنان با مشت گره با جهان سخن می گویند . رهبران آمریكا مثلا در ارتباط با ایران از یك سو از آمادگی برای گفت وگو سخن می گویند اما زمانی كه این تاكتیك آنها با پاسخ مثبت ایران ، شكست می خورد ، و آمریكایی ها دیگر نمی توانند گفت وگو نكردن ایران را تبلیغ كنند ، به تهدید روی می آورند و از " تحریم های شكننده " و حتی حمله نظامی سخن می رانند و برای تامین خواسته های نامشروع خود ضرب الاجل تعیین می كنند .
شكی نیست كه اگر آمریكایی ها بدنبال بهبود رابطه با ایران باشند ، باید ادبیات خود را تغییر دهند ، و در عین حال نقش و جایگاه ایران را هم سنگ و هم وزن موقعیت استراتژیك و ژئوپولتیك و دیگر عناصر قدرت آن در تعاملات جهان امروز ، و بویژه منطقه خاورمیانه بپذیرند. ادبیاتی كه آمریكایی ها با آن با ایران سخن می گویند در این كشور شنونده ای ندارد .آمریكا باید دریابد در جهانی كه اساسا در حال دگرگونی است ، گرایش به سمت گفت و گو یك اصل اجتناب ناپذیر است ، و تنها از این طریق است كه می توان قواعد و فرصت های جدید در بازی بین المللی را بهتر درك كرد كه یكی از اساسات و الزامات آن ، ادبیات مناسب و در شان است.
بی اعتمادی به آمریكا و مشكوك بودن به آن امروزه و در سطح جهان به یك باور و اعتقاد عمومی تبدیل شده است . این بی اعتمادی آنقدر ریشه دار شده است كه "جیمی كارتر" رییس جمهوری اسبق آمریكا در مصاحبه با روزنامه اتریشی " دی پرسه " در مرداد ۱۳۸۸ آنرا در حد " تنفر" توصیف كرد. كارتردر كتاب جدید خود " فلسطین: صلح، نه تبعیض - Palestine: Peace Not Apartheid " نیز به این مساله اشاره می كند. كارتر كه خود طراح و میانجی قرار داد كمپ دیوید درسال 1978 میان مصر و اسراییل بود در گفت و گو با روزنامه اتریشی مذكور به برون داد نظرسنجی های بسیاری استناد می كند كه طی سالهای اخیر برروی سیاست خارجی آمریكا در گوشه و كنار جهان صورت گرفته و نشان داده كه " تنفر" از آمریكا روز به روز در میان توده های مردم جهان بیشتر و عمیق تر می شود ، و یكی از دلایل اصلی آن حمایت های بی چون و چرای رهبران واشنگتن از اسراییل و عداوت آشكار آنان با جهان اسلام است. قدرت لابی صهیونیستی كه چون دولتی سایه اما با تاثیری فوق العاده عمیق در ساختار سیاسی آمریكا عمل می كند، آنقدر آشكار است كه نیازی به هیچ توضیح و سندی ندارد.
كارتر در توصیف این نفوذ و دامنه آن گفته است :" هیچكس در آمریكا از اسرائیل انتقاد نمی كند. این مساله كه كسی عقیدهایی خلاف دولت در خصوص خاورمیانه و یا در دفاع از حقوق مردم فلسطین و خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی داشته باشد، در آمریكا غیرقابل قبول است. حامیان اسراییل در آمریكا نقشی بسیار كلیدی در روند سیاسی جهان بازی میكنند."
اگر آقای كارتر دهه ها بعد به این نتیجه رسیده است كه " اسراییل مسئول اصلی عدم برقراری صلح با فلسطینیان است و این رژیم است كه آشكارا از اصول و مفاد قطعنامه های سازمان ملل و برنامه صلح بین المللی موسوم به نقشه راه از طریق اشغال كشورهای عربی تخطی می كند" – نقل به عین از كتاب فلسطین: صلح، نه تبعیض - Palestine: Peace Not Apartheid - افكار عمومی جهان بخصوص در كشورهای اسلامی ، دهه ها قبل از امروز كارتر و "كالوپ "! به این نتیجه رسیده است كه نظام سیاسی آمریكا و هر حكومتی كه كاخ سفید آنرا مورد حمایت قرار دهد ، نامشروع و غیر قابل اعتماد است .
شواهد بسیاری از بی اعتمادی مردم جهان به رهبران آمریكا و سیاست های كاخ سفید در قالب های مختلف از جمله نظرسنجی در دست است . اینها همه نشان می دهد كه اكثریت جهانیان نه تنها هیچ اعتمادی به آمریكا ندارند و آنرا مسوول وقایع تاسف بار در خاورمیانه می دانند ، بلكه براین نظر هستند كه رهبران كاخ سفید با حمایت های خود از رژیم تل آویو و ادامه سیاست های استكباری ، تمام پیش فرض ها و نفوذ خود را در خاورمیانه از دست داده اند. به این مهم ، كارتر در مصاحبه مورد اشاره با روزنامه اتریشی و كتابش این گونه اعتراف كرده است :"( وقتی ) تلاشی برای برقراری صلح در سرزمین مقدسی مانند فلسطین انجام نمی شود، تمام جهان اسلام بدون شك در مقابل ما موضع گیری منفی خواهند كرد. در زمان ریاست جمهوری من ، ما حمایتی آشكار و دوستانه از كشورهایی نظیر اردن و مصر به عمل آوردیم. براساس نتایج آخرین نظر سنجی ها، امروز كمتر از 5 درصد از مردم اردن و مصر نظری مثبت نسبت به دولت آمریكا دارند."
درمنطقه خاورمیانه ، آمریكایی ها خیلی وقت است كه درك كرده اند بدون ایران نمی توانند منافعی را دنبال كنند و در همان حال اذعان دارند كه سیاست گفت و گو نكردن با ایران شكست خورده است . ایران ظرفیت های سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی ، فرهنگی و اجتماعی زیادی دارد كه به آن امكان داده است تا نقش مهمی در ثبات و تحكیم صلح و امنیت و دموكراسی در منطقه ایفا كند. آمریكا نمی تواند این پتانسیل بزرگ را در بازیهای منطقه ای و حتی فرامنطقه ای خود نادیده بگیرد. آمریكا باید باور كند كه تعادل منطقه بدون حضور و ایفای نقش متناسب ایران ممكن نیست. كشورهای منطقه امروز این حقیقت را كه ایران قدرت اصلی منطقه است ، باور دارند و برهمین اساس به تعامل با این كشور می پردازند .
حقیقت آن است كه امروز بین ایران و آمریكا ، اسراییل قرار گرفته است ، در حالی كه همواره این اسراییل بود كه زیر سایه آمریكا مخفی می شد . هیچ كس نمی تواند توانمندی و تاثیر محافل صهیونیستی را برسیاست خارجی آمریكا نادیده بگیرد . برآورد دیپلماتیك حاكی از آن است كه اگر آمریكا می خواهد رابطه خود نه فقط با ایران ، كه با دنیای اسلام و در كل جهان را اصلاح كند ، همانگونه كه " جیمی كارتر "رییس جمهوری اسبق آمریكا در كتابش " فلسطین ، صلح و نه تبعیض نژادی "می گوید:، "باید خود را از زیر سایه اسراییل خارج نماید ."
انتهای پیام