به گزارش الفباخبر، رییس! میتواند هر کسی که در دهههای اخیر در کشور مسئولیتی داشته و دارد و عملکرد آنها امروز آن شده است که امیدی به فردا متصور نیست، باشد. کشوری که مردمش در اوج گرمای کشنده و همهگیری ویروسی کشنده دلخوشی آنها این شده است که بگویند و بخندند که « از فردا برق دو ساعت می یاد!»
در وانفسای سونامیهای کرونا، رییس ! ضمیری است که مرجع آن منتقدان بیسیاستی و بیتدبیری در مبارزه با کرونا را پفیوز سیاسی، میخواند و وقیحانه عنوان دکتری را یدک میکشد که سوگند یاد کرده پاسدار سلامت مردم باشد، آنهایی که در بازی واکسن، دهها هزار قربانی دیگر از مردم گرفتند و همچنان سونامیها پشت سر هم، ویروس را بر سر مردم آوار میکند. هنر وزیرش وعدههای امروز و فردا است و هیچ کس هم پاسخگو نیست.
مجلس انقلابی بدنبال قطع اینترنت است. آقا و خانم نماینده، مردم از تو این را می خواستند که نماینده آنها شدی؟ نگذارید شکاف میان حاکمیت و مردم بیشتر شود.
در سونامی کرونا چرا مردم دیگر حتی برای حفظ جان خودشان هم شده است، پروتکلها را رعایت نمیکنند؟ جوابش را آقای رییس باید در انتخابات مجلس و بعد ریاست جمهوری میگرفتید.
رییس! برق نیست، آب نیست، هوا آلوده است، به وقتش گاز هم نیست. کرونا مردم را صد تا صد تا میکُشد، ترافیک امان مردم را بریده است، خودروهای بی کیفیت وطنی ده تا ده تا هر روز تلفات می گیرند، قیمتها لحظه به لحظه بالا می رود، بازنشستهها کاسه گدایی بدست گرفتند، دارایی هایشان را دولتها بردند و خوردند و حالا بازنشستهها صدقه بگیر شدند.
سن اعتیاد و فحشاء پایین و پایین آمده است، اختلافات خانوادگی با منشاء اقتصادی میان اغلب زن و شوهرها جدایی عاطفی انداخته است.
جوانها بیکارند، بسیاری از نخبگان علمی و آنهایی که دستشان به دهانشان میرسید، جلای وطن کردند. بانکها عملا نزول خواری میکنند. خودرو و مسکن آرزوی دست نیافتنی خیلیها شده است.
رییس! کنار خیابان با وام نزولی بانک ها که نمیشود زندگی کرد و بچه آورد. مسئولین با نگاهی ایدئولوژیک چنان از استحباب فرزندآوری سخن میگویند که انگار بچهها از تخم مرغ شانسی بیرون می آیند.
طبق آمار رسمی از هر ۵ ازدواج ۳ ازدواج به طلاق می انجامد و بخاطر فشارهای اقتصادی کودک همسری زیاد شده است و هزار مساله دیگر.
رییس، کار به جایی رسیده که یک دولت خارجی مردم ایران را که روی دریای نفت نشستند و نیروی جوان تحصیل کرده، بزرگترین و با ارزش ترین سرمایه توسعه ای را دارد، برای رضای خدا و عیسی مسیح علیه السلام، مجانی واکسن می کند، آن وقت همین مردم نمیتوانند از دولت خود بخواهند بیلان مالی بدهد که درآمدها و هزینه هایش چه بوده که تَه آن چیزی برای رفاه مردم و توسعه کشور نمانده است و کشور به سرعت دارد مستهلک میشود. استهلاکی که امکان ترمیم آن وجود ندارد و در آینده خیلی نزدیک همه ویرانه خواهد شد.
البته که کرونا یک دردسر بزرگ و دغدغه فکری و اجرایی برای همه ی رهبران جهان، به جز ایران است. از کرونا دولت در ایران هم نهایت بهره را برده و میبرد. زیر سایه کرونا، دست هایی که در سایه بود، رکورد میلیاردر شدن دلاری در سطح جهان را شکستند، با تشویق مردم به سرمایه گذاری در بورس و بعد دست کاری در آن مانند بازار ارز و طلا( از اعترافات رییس کل سابق بانک مرکزی)، جمعیت بزرگی را به خاک سیاه نشاندند. اینها کی بودند؟ شما نگویید! مردم که می شناسند.
اضافه کنید به این سرفصلهای درآمدی، جریمههای میلیاردی تردد و حالا حداقل یک میلیون تومان درآمد عوارض خروج از جیب هر مسافری که از ترس جان برای واکسن زدن به مرز کشور همسایه میرود.
رییس! در روزی که بیشتر از ۱۶۰ نفر بر اثر کرونا مُردند، دو روز از آتشسوزی جنگلهای مریوان میگذشت، یک دختر ١٣ساله در اثر سقط جنین مُرد، کارگرهای نفتی جنوب اعتراض صنفی دارند، هورالعظیم خُشک شده، کشور رفته تو وضعیت قرمز کرونا و واکسن هم نداریم، خبر اول تلویزیون انحصاری شده است: تزلزل دولت ها در همه جای دنیا، بیچارگی همه جمعیت دنیا و ما بهترینیم! وای که این خودشیفتگی ما را کُشت.
بدبختانه نخبه علمی هم نیستم که مثل هزاران هزار نفر رفته و برنگشته، بدزدنم. پاسپورتم هم که اعتباری ندارد وگرنه به توسعه آن خانم محترم در تلویزیون بساطم را جمع میکردم و میرفتم. چه کنم و چه کنیم که «جای مستأجر و صاحب خانه عوض شده است.»
این را زودتر از من پیرمرد روستایی از خراسان جنوبی خوب فهمیده بود که در واکنش به بی تفاوت وزیر کشاورزی پرادعای دولت اول آقای روحانی به نصایح او برای رونق کشاورزی کشور گفت: ما گفتیم، خودتان میدانید و کشورتان! اما نه؛ آقای رییس اینجا کشورتان نیست. اینجا کشور ما است و مردم ارباب هستند.
نگارنده: رئوف پیشدار استاد دانشگاه
انتهای پیام