به گزارش الفباخبر؛ چندی پیش یکی از دوستان دوره دکتری که از قضا اکنون مدرس رشته روابط عمومی است خواست یادداشتی پیرامون «آسیب شناسی روابط عمومی های ایران» داشته باشم. انتخاب های فراوانی برای موضوع در ذهنم جریان گرفت.
از سیاست زدگی روابط عمومی ها تا خرده فرمایشات دستوری در این حوزه. در نهایت اما موضوع انتخابی ام پرداختن به این مهم بود که مقصود جامعه ایرانی از «روابط عمومی بالا» چیست؟ مطلب نگارش شده به دلیل مخالفت مدیرمسئول آن نشریه که مدیر روابط عمومی آن دانشگاه بود، چاپ نشد. اکنون در آستانه روز روابط عمومی تصمیم گرفتم به جای تبریکهای کلیشهای، بخش هایی از آن یادداشت را منتشر کنم. امید که این سیاهه، هدیه ای باشد برای دوستانم در سازمان هایی که مسئولیت خطیر روابط عمومی بر عهده آنهاست.
برای آنان که حق «مثقال» و حتی «میسکال» را میدانند؛ برای آنان که در سایهی مدیرعامل سازمان شان حرکت نمی کنند و بوی متعفن بیسوادی را با ادکلن های فرانسوی نمی پوشانند. کسانی که حقیقت را به پای مصلحت و منفعت ذبح نمیکنند. آنان که لباسشان بِرند نیست اما کتابخانهشان بِرند است. لپ تاپ و تبلت و موبایلشان اَپِل نیست اما شیوه مدیریت انگیزش استیو جابز را مطالعه کردهاند. کسانی که ساعت روی مچشان «رولکس» و «برمونت» نیست اما تفاوت ساعت ۸ را با ساعت ۸:۰۵ به خوبی می دانند. همانها که نان و نامشان را از ایمانشان دارند نه از آشفته بازار سیاست در بهره برداری از قبیله گرایی.
در آن مطلب گفته بودم که «روابط عمومی بالا» چه میتواند باشد و چه نباید باشد!
آدمی که قرار است روابط عمومی بالا داشته باشد، حداقل دو کتاب اصلی «زبان بدن» را باید خوانده باشد. باید دوجلد ارتباطات انسانی "دکترعلیاکبرفرهنگی" را خوانده باشد. او نباید قبل از دانستن «مبانی زیبایی شناختی و امر زیبا»، دانستن فلسفه رنگها از "ایتن" یا مطالعهی «تاریخ زشتی» از " اُمبِرتو اِکو" درباره طرح های گرافیکی اظهار نظر کند. چرا که فعالیت روابط عمومی با چاپ کردن یک بنر و چند پوستر کاملاً متفاوت است. آدمی که قرار است روابط عمومی بالا داشته باشد، اگر سطح زبانش در حد «ok» و «cancel» است حق ندارد خود را متولی امور بینالملل نیز بداند.
اگر هنوز نظر حمید نطقی بعنوان پدر روابط عمومی ایران را درباره این رشته نمی داند بهتر است درباره تئوریهای روابط عمومی اظهار فضل نکند. موسیقی یک رشته تخصصی هنر است اگر هنوز ده آلبوم برتر موسیقی بیکلام از «باخ»، «موتزارت»، «ژان میشل ژار»، «کیتارو»، «حسین علیزاده» و «مجید انتظامی» را نشنیده، درباره موسیقی هیچ کلیپ یا تیزری نباید اظهار نظر کند.
اما از بایسته هایی نیز گفته بودم. اینکه روابط عمومی سازمان نباید غلط املایی داشته باشد. املا در فرهنگ ایرانی نشانه سواد است و غلط املایی نشانهی بی سوادی! فلذا دانستن حداقل نام رمان های مطرح ایرانی مهم است چون ادبیات مهم است؛ چون قدرت هر آدمی در دایره لغات اوست نه در افزایش تُن صدایش!
تنظیم روابط درون سازمانی نیز به اندازه روابط برون سازمانی در روابط عمومی مهم است. مهارت خوب شنیدن و شنوندهی خوب بودن مهم است. «جامعه شناسی سلیقه» از "گرونو"، دانستن آرای متفکران و اندیشمندان جامعه ایرانی و اطلاع از جدیدترین نظریه های انسان شناسی مهم است چرا که عرصهی عرضه روابط عمومی، جامعه و انسانها هستند. بجای باج دادن به رسانه های زرد برای حذف نقدشان بهتر است جوابیه منطقی نوشته شود چرا که «نهاد نقد» نیز باعث رشد یک سازمان است آنگونه که "کریم امامی" توانست با نقدهایش بخشی از فرهنگ هنری ایران را هدایت کند. مهم است که روابط عمومی سازمان، آدرس بهترین کتابفروشیهای شهر را بداند.
مهم است که به جای نشستن پشت درب اتاق فلان نماینده و وزیر، وقتش را یا بین کارکنان سازمانش یا در گالریها و پلاتوهای تئاتر شهر بگذراند. بهتر است متصدی این پست، قدرتش را نه در دالانهای تاریک و سیاه سیاست، بلکه در روشنای فرهنگ و هنر عرضه کند؛ که آنجا گسترهی لابی های کثیف است و اینجا میدان شفاف انسانیت!
مهم است که قدرِ مویِ سفید روزنامه نگاران و اصحاب جراید را بداند و به جای مدیریت توزیع هدایا، مدیریت توزیع احترام باشد.
آن یادداشت به هر دلیلد(منطقی یا غیرمنطقی) چاپ نشد اما امیدوارم وقتی که سعهی صدر جامعه به اندازهی کافی بود، اصل یادداشت را منتشر نمایم. باشد که روابط عمومی های ما در ایران، روابط عمومی سازمانشان باشند، نه روابط عمومی رئیس سازمان!
انتهای پیام