به گزارش الفباخبر ، وهابیان در مراحل به قدرت رسیدن در عربستان سعودی به تخریب بناهایی پرداختند که به زعم آنان کاربرد عبادی یا تقدیسی برای غیر خدا داشتند.
مزارهای اولیا بخش عمده این بناها را تشکیل میداد. در مواردی هم آنان علیرغم اینکه برخی از بناها را تخریب نکردند اما برای تعمیر و نگهداری آنان نیز اقدامی نکردند. همچنین مخالفتی با بناهای تاریخی - دینی از نوع دیگر نداشتهاند. نقطه هدف آنها پاکسازی جامعه از مظاهر شرک از نگاه خودشان بود. از این رو نه تنها بناهای تاریخی صرف یا بناهای دینی مخصوص عبادت خداوند را تخریب نکردند، بلکه گاه به آبادانی و توسعه آنها نیز پرداختند.
گروه موسوم به دولت اسلامی داعش در جریان به قدرت رسیدنش در مناطقی از سوریه و عراق، روندی متفاوت را طی کرد. آنان صرفاً بناهایی را هدف قرار دادند که نمادی ناقض هویت دینی سنی از نگاه خودشان بودند؛ به ویژه اگر این بناها به ادیان و مذاهبی تعلق داشت که در جبهه دشمن داعش جای داشتند. از باب نمونه، از بین صدها ساختمان و تندیس و معبد در شهر موصل، نمادهای حضور تاریخی مسیحیان مانند مزار یونس و تندیسهایی مانند مجسمه شاعر معروف عرب، ابوتمام که نماد ابعاد عمیق مدنی و غیر دینی این شهر است از سوی داعش تخریب شدند. آنان بسان وهابیان در صدد پاکسازی جامعه از به اصطلاح نمود شرک نبودهاند؛ بلکه خواهان پاکسازی شهرها و روستاها از تنوع دینی بودهاند.
خانه محمدعلی شیرازی معروف به باب در سال ۱۳۵۸ تخریب شد. گورستانهای آنان در شهرهای مختلف ایران نیز تخریب میشوند.
تخریب اماکن تاریخی - دینی به موارد غیر اسلامی اختصاص ندارد و در صورت سر بر آوردن هویتی معارض از درون مساجد و حسینیهها، آنها نیز در معرض تخریب قرار دارند. نمونه این اتفاق در تخریب مسجد در حال تجدید بنای اهلسنت در مشهد که به مسجد شیخ فیض معروف بود در سال ۱۳۷۲ رخ داد. نمونه دیگر حسینیه دراویش قم است که در سال ۱۳۸۴ توسط نیروهای امنیتی استان تخریب شد.
استدلال رایج گمراهان در تبین علت این گرایش نزد گرایش های مختلف بنیادگرایان مشابه است. آنان به وقایعی در تاریخ ادیان ابراهیمی، مانند : تخریب بتها توسط ابراهیم، تخریب بتهای کعبه هنگام فتح مکه و یا تخریب مسجد ضرار توسط پیامبر به جهت تبدیل آن به مرکز تجمع منافقان استناد میکنند.
در جریان فتوحات اسلامی، کلیساها و کاخهای پادشاهان مورد تخریب قرار نگرفت و معمولاً با تغییر کاربری آنها به محل اقامت خلفا و امرای اسلامی یا مساجد تبدیل شدند و یا در مواردی حتی به همان شکل اصلی باقی ماندند. در دوره عثمانی نیز که فتوحات اسلامی تا قلب اروپا پیش رفت، جریان تخریب اماکن دینی غیر مسلمانان شکل نگرفت. نمونه بارز از تغییر کاربری را میتوان در مسجد ایاصوفیا مشاهده کرد که پادشاهان عثمانی با پوشاندن مجسمهها و نقاشیهای روی دیوارهای کلیسای سابق، آن را به مسجد تبدیل کردند.
نگاه تاریخی پیشگفته نشانگر آن است که دشمنی بنیادگرایان با بناهای دینی - تاریخی معارضشان، امری فراتر از مقابله سیاسی با مخالفان است. آنان معمولاً به کمتر از تخریب کامل این بناها خشنود نمیشوند و هر گونه حفظ و نگهداری آنها را هر چند با تغییر کاربردی تهدیدی برای خود میشمرند.
بنیادگرایان نگاهی هویتی به این اماکن دارند و این بناها برای آنان چیزی به مراتب فراتر از یک ساختمان است. این بناها حاوی ارجاعی اجتماعی به دوره یا گفتمانی هستند که از منظر بنیادگرایان به کلی سپری شده و امکان بازگشت آن دیگر به هیچ وجه نباید فراهم باشد. از این رو دعوت به تخریب آنها بیش از آن که ناشی از نگرانی از فعال شدن این فضاها برای مخالفان باشد، ناشی از نگرانی درونی آنها نسبت به تحقق مطلق مدل بنیادگرایانهشان است.
این نگاه هویتی ناشی از شیوه نگرش آنها به نقطه فعلیت یا پرگشتگی دینی در اصطلاح پدیدارشناسان است. آنان نقطه تاریخی خود را تحقق نهایی دین میدانند که تغییری برای آن تصور نمیشود. تمامیت دین توسط آنان محقق شده یا در حال تحقق است. آنان نقطه پرگشتگی یا فعلیت کامل دین را که متدینان غیر بنیادگرا آن را در آینده میجویند، به دوره حاضر کشانده و تمام پتانسیل آن را خالی ساخته، هزینه تحقق مدل سیاسی خود میکنند.
تدین بنیادگرایان از این منظر تدینی به شدت دنیوی و مجسم است. آنان به دنبال یافتن مصادیقی مجسم و مادی برای همه مفاهیم معنوی دین هستند. آنان بالطبع خود را در ردیف نخست این دوگانهها نشانده و طرف مقابل را مخالفان خود فرض کرده و زوال آنها را وظیفه خود میدانند.
از این منظر، تخریب بناهای تاریخی - دینی مخالفان، اعلام پیروزی نهایی و تجسم عملی تحقق الگوی بنیادگرایانه است. آنان با این عمل، انقضای دوره تاریخی پیش از خود را تاکید کرده و نیاز به اعلام ماندگاری مطلق خویش را باز مینمایند. این تخریبها به مثابه تحقق و تجسم پیروزی حق بر باطل است. استناد به وقایع بتشکنی در دوره ابراهیم یا پیامبر اسلام نیز گویای همین طرز تلقی نزد آنان است.
این بناها بسان بتهایی هستند که نماد دوران جاهلی بشر به شمار میروند و تخریب آنها نمایانگر انقضای آن دوران است. از این رو به نظر میرسد که روند تخریب همزاد رژیمهای بنیادگرا است؛ چرا که آنان به طور مستمر نیازمند تاکید بر مطلق بودن خود و نادرست بودن مخالفان خود هستند.
انتهای پیام