چرا بعضی از بیماران ناچارند تا آخر عمر دارو مصرف کنند؟!
چون پزشک به جای ریشه کن کردن بیماری به دنبال راضی کردن بیمار با سرکوب بیماری است ! همین که مراجع ، علائم بیماری خود را حس نکند ، خیال میکند درمان شده !!!
چرا پزشک ، بیمار را قانع نمیکند که باید درمان شود؟
چون گاهی اوقات بیمار برای درمان بیماری باید سبک زندگی خودش را اصلاح کند و مراجع نسبت به تغییر مثبت گارد میگیرد.
چرا بیمار نسبت به تغییرات مثبت گارد میگیرد؟
زیرا او میخواهد همچنان از خوردن غذاهای چرب و زیان بار لذت ببرد و طبق معمول ورزش نکند و دخانیات و مواد مخدر مصرف نماید و از جهاتی هم حق دارد ، چون تغییر کردن گاهی اوقات بسیار سخت است و نیاز دارد مداوم خودش را زیر نظر بگیرد و قید خیلی از لذتهای زیان بار را بزند.
آیا تمام تغییرات ، در تغییرات فیزیولوژیک و جسمی خلاصه میشوند؟
نه ؛ بسیاری از تغییرات به تغییرات ذهنی مربوط هستند. مثلاً بعضی از کسانی که دیابت دارند از ناراحتیهایی مانند استرس و اضطراب رنج میبرند و با برطرف کردن استرس و اضطرابشان ، تا حدود زیادی میتوانند به درمان دیابت کمک کنند. همچنین باید تحرکشان را به شکل قابل توجهی بالا ببرند ، چون دیابت دو در سنین بالا قابل کنترل است ؛ به شرطی که فرد پیش از ۳۰ سالگی هر روزه بالای ۲ ساعت در روز ورزش نماید.
چه چیزهایی موجب استرس ، اضطراب ، ترس و افسردگی میشود؟
شرایط محیطی بیشتر از شرایط ژنتیکی موجب استرس و اضطراب افراد میشود ؛
مشکلات اقتصادی کلان ، فقر ، فشار کار ، فشار مالی و پرکاری ، اختلافات خانوادگی جدی یا حتی ناسازگاری با یک یا چند نفر از اعضای خانواده ، ترس از تنهایی ، طرد شدگی ، رها شدگی ، ایده آل گرایی و کمال گرایی ، حساس بودن و لوس بودن ، انتظار زیاد از اطرافیان ، دیکتاتور و زورگویی ، دگم بودن و کمبود انعطاف پذیری ، خودرای بودن ، انعطاف بیش از حد ، مهرطلبی ، درک نشدن ، کمبود اعتماد به نفس ، کاهش عزت نفس ، بهره هوشی بالا و نخبه بودن ! بسیاری از نوابغ دنیا همواره از مشکلات روحی خطرناکی رنج برده اند که به خاطر درک نشدن یا تمسخر توسط اطرافیان بوده. نابغه بودن همواره در جهان برای افراد اختلالات عصبی زیادی ایجاد کرده است.
بسیاری از اشخاص زورگو و بدون انعطاف در محیط کار یا خانه میخواهند همکاران یا اعضای خانواده طبق نظر آنان عمل نمایند و این واقعاً امکان پذیر نیست ، چون نظر افراد متفاوت است و امکان دارد نظر آن فرد زورگو کاملاً اشتباه ، غیر حرفه ای ، کودکانه یا حتی خیالبافانه و غیرعملی باشد. افراد دیکتاتور از اینکه میبینند دیگران خلاف نظر آنان عمل میکنند ، مضطرب و خشمگین میشوند و ممکن است قهر کنند یا حتی قصد انتقام جویی داشته باشند.
افراد مهرطلب همواره میخواهند دیگران را در هر شرایطی راضی نگه دارند و این خطرناک است. نمیتوان به دهها ایده مختلف به طور همزمان عمل کرد و امکان دارد خواسته دیگران یک نوع سو استفاده از آن فرد مهرطلب باشد. افراد مهرطلب باید به درک این واقعیت برسند که نمیتوانند همه را راضی نگه دارند و با کسانی تعامل کنند که خیرخواه آنان هستند تا گرفتار دام افراد سودجو و فرصت طلب نشوند و به علت سو استفاده دیگران ، دچار ترس و اضطراب و افسردگی نگردند.
اشخاص کمال گرا انتظار دارند جهان بسیار ایده آل باشد و از وجود نادانی ، تبعیض ، تمسخر ، کم کاری ، جنگ و فقر در جهان غمگین میشوند و این غم موجب افسردگی ، اضطراب ، خشم و تنهایی آنان میشود.
افراد لوس و حساس در محیطی بزرگ شده اند که تمام اعضای خانواده طبق خواست آنان عمل کرده اند و این مسئله در آینده موجب حساسیت بیش از حد آنان میشود ، چون دوستان و همکاران از اینکه بخواهند تمام خواستههای آن فرد را برآورده کنند ، خسته و دلزده میشوند. آنها باید مدام مراقب باشند که شوخی نکنند تا شخص حساس ناراحت نشود یا اینکه برای هر حرف و رفتاری مدام باید عذرخواهی کنند. فرد لوس لای پنبه بزرگ شده است و حتی کارهای عادی مانند آشپزی ، نظافت ، درس خواندن ، انجام پروژه کاری و ... برای آنان سخت و دشوار به نظر میرسد. برای همین در محیط تحصیل یا کار توبیخ میشوند و اضطراب و افسردگی از همین جا شدت مییابد.
چه کار کنیم تا دچار اضطراب ، ترس و افسردگی نشویم؟
ابتدا خانوادهها پیش از تشکیل خانواده باید آموزشهای لازم را ببیند تا کودکان لوس و حساس ، کمال گرا ، زورگو یا مهرطلب بار نیاورند تا اضطراب ، ترس و افسردگی جزئی از وجود فرزندان نگردد. در واقع خانوادهها وظیفه دارند باورهای درستی در ذهن کودک بکارند و با توقع و سختگیری زیاد موجب کمال گرایی آن نشوند.
همچنین با برآورده کردن تمام نیازهای معقول و خواستههای غیرمعقول ، موجب لوس و حساس شدن آنان نگردند یا با رفتارهای زورگویانه ، الگوی زورگویی را در ذهن فرزندانشان ریشه دار نکنند.
با بی محبتی یا بی توجهی حتی کم توجهی ، کودکان مهرطلب میشوند و اگر عشق را از خانواده نگیرند ، جای دیگری آن را جستجو میکنند و این خطر وجود دارد که در تله افراد سو استفاده گر یا سودجو گرفتار شوند ، زیرا این کودکان برای دریافت محبت ، میخواهند دیگران را همیشه راضی نگه دارند.
چه کار کنیم تا سبک زندگی درست رایج شود؟
رسانهها باید ورزش را فرهنگسازی کنند و عواقب مصرف دخانیات و مواد مخدر را نشان دهند. همچنین خانوادهها به ورزش یا سلامت بایستی بیش از طوطی وار درس خواندن و نمره عالی گرفتن اهمیت دهند.
به نوجوانان و کودکان نباید بیاموزیم که چگونه فکر کنند و به چه چیز فکر نمایند ، بلکه باید به آنان منطق را بیاموزیم تا درست اندیشه کنند. مغزشویی یعنی به کودکان بگوییم چه چیزی درست است یا حق ندارند به فلان مسئله فکر کنند ! این خودش نوعی دیکتاتوری است.
خانوادههایی که بدون آموزش مهارتهای زندگی ، دارای فرزند میشوند ، کودکان سرخورده ، سرکش ، افسرده و مضطرب بار میآورند. هر کسی نمیتواند از پس مسئولیت بزرگ پدر یا مادر بودن بر بیاید.
معمولاً چه افرادی به شما مراجعه میکنند؟
شاید باورش سخت باشد، اما کسانی که بیماری آنها به ظاهر هیچ ارتباطی به اعصاب و روان ندارد ، به ما مراجعه میکنند !
بیماری که دارای مشکلات گوارش است ، طبق نظر پزشک متخصص ، دارای مشکلات عصبی مانند حرص و جوش یا خشم است که روی گوارش او تاثیر گذاشته و کسی که از چاقی یا لاغری رنج میبرد ، طبق نظر متخصص غدد ، دچار مشکلاتی نظیر کم کاری و پر کاری تیروئید است که هر کدام به خودخوری یا پرخاشگری مربوط میشوند.
بنابراین پس از ۴۰ سال تجربه کاری به این نتیجه رسیده ام که هر بیماری روان تنی میتواند زمینه ساز یک یا چند بیماری جسمی باشد.
صحبتی با خانوادهها
بسیاری از مراجعان تصور میکنند که مشکلات فرزندان آنها ناشی از سرکش بودن آن کودکان است ؛
در حالی که پدر ، مادر یا هر دو دارای بیماریهای عصبی هستند و با پرخاشگری یا انعطاف پذیری بیش از اندازه یا مشکلات دیگری که دارند ، مسبب بیماری کودکانشان میشوند و میخواهند فرزندانشان را تغییر دهند بدون اینکه خودشان تغییر کنند !
دوران کودکی و نوجوانی تا حد زیادی حساس و سرنوشت ساز است. افراد در این سنین بیشتر پیرو احساس هستند تا منطق ؛ بنابراین اگر درک شوند و بتوانند هیجانشان را با ورزش حرفه ای و رفتن به شهربازی یا گردش با دوستان جاری نمایند ، دچار بیماریهای روحی نخواهند شد.
صحبتی با پزشکان
بیماریهای روحی ، مشکلاتی مانند اعتیاد و سپس دزدی و تن فروشی و قتل و ... را ایجاد میکند. بسیاری از افرادی که آنها را به اسم مجرم یا خلافکار میشناسیم ، کسانی هستند که در خانوادههایی با سطح فرهنگی و آگاهی پایین رشد یافته اند.
آنها پیش از مجرم بودن ، قربانی هستند و برخی داروها ، این بیماران را مدام میخواباند یا علائم بیماری را سرکوب میکند.
درمان با سرکوب ، زمین تا آسمان فرق دارد. درمان یک راه سخت و طولانی است ، اما به معنای واقعی کلمه ، فرد در میانگین مدت یک تا پنج سال درمان میشود.
اما سرکوب کوتاه مدت است و صرفاً علائم بیماری را نشان نمیدهد و بیمار را درگیر مشکلات متعدد دیگری میکند که سالها بعد از وجود اختلالات دیگر مطلع میگردد.
سخن پایانی
فشار مالی در ایران بسیار زیاد است و سیستم آموزش و پرورش ایرادهای اساسی دارد ؛ آموزشهای کاربردی لازم برای ورود به یک شغل ، به دانش آموزان و دانشجویان داده نمیشود.
کودکان باید از سنین زیر ۱۶ سال برای کسب و کار آماده شوند تا بتوانند در سنین بالای ۲۰ سال از پس مشکلات اقتصادی بر بیایند و هنگام ازدواج و تشکیل خانواده وابسته به پدر و مادرشان نباشند. واقعاً چگونه یک مرد ۲۵ ساله که از پدر و مادرش پول میگیرد ، میتواند صاحب فرزند شود؟ این فرزند تکیه گاه محکمی به نام پدر ندارد و پدرش صرفاً او را به دنیا آورده است ، اما نمیتواند نیازهایش را رفع نماید.
مشکل مالی زمینه ساز افسردگی و اضطراب مردم ایران است و مسئولان این کشور باید فکر اساسی کنند.
انتهای پیام