به گزارش اختصاصی خبرنگار الفباخبر، جالب است بدانید شاخص توسعه یافتگی کشورها براساس میزان ضریب نفوذ بیمه در آن کشور سنجیده میشود. بنابراین اگر سرمایهگذاریها در کشور بیمه شوند علاوه بر رشد سرمایهگذاری، رشد نفوذ بیمه را نیز به دنبال خواهد داشت.
از آنجایی که صنعت بیمه به تمام بخشها کمک میکند، تا ریسک خود را به حداقل برسانند نقش مهمی در اقتصاد کشور از خود ایفا میکند. يك شركت بيمه بايد ۲۰ تا ۳۰ سال بعد به تعهدات خود بابت بيمه نامه عمل كند و از اين رو منابع آن بايد در حوزههايي سرمايه گذاري شود كه با توجه به نرخ تورم، بازدهي لازم را داشته باشد.
اما این صنعت منابع خود را در چه زمینهای سرمایه گذاری میکند؟
سرمايه گذاري ها بايد به گونه اي باشد كه علاوه بر حفظ ارزش دارايي ها، شركت ها را درگير بنگاهداري نكند و در عين حال زمينه را براي هدايت منابع حاصل از فروش بيمه نامه ها به سمت رشد و توسعه اقتصادي كشور فراهم كند.
رئیس کل بیمه مرکزی در آبان ۹۸ با اشاره به آئیننامه جدید سرمایهگذاری بیمه، اعلام کردهبود، که تکلیف شده تا شرکتهای بیمه ۴۰ درصد درآمد خود را در بازار سرمایه، سرمایهگذاری کنند. با این حال عملکرد صنعت بیمه در بخش سرمایه گذاری بیانگر چیز دیگری است!
بر اساس دیدگاه بسیاری از كارشناسان صنعت بيمه، شركتهاي بيمه بيش از فعاليت در بورس و مشاركت در قراردادهاي اقتصادي، تمايل به سپرده گذاري در بانکها، خريد اوراق مشاركت و نيز صنعت ساخت و ساز دارند؛ زيرا سپرده گذاري در بانکها يا اوراق مشاركت نه تنها در زمان بروز خسارتهاي بزرگ سريعتر وصول مي شود، بلكه سود تضمين شدهاي را در اختيار آنها قرار مي دهد.
در رابطه با اينكه چرا اغلب شركتهاي بيمه تمايل دارند منابع خود را در قالب سپرده بانكي و اوراق مشاركت نگهداري كنند، میشود گفت: با توجه به ضريب خسارت در صنعت بيمه، يک شركت ناگزير است منابعي در دسترس داشته باشد تا در زمان بروز حادثه و خسارت از عهده تعهدات خود بر آيد. از سوی دیگر میتوان نرخ سود مناسب اوراق مشاركت دولت به ويژه اسناد خزانه را از ديگر دلايلي برشمرد كه شركتهای بيمه را براي خريد اين اوراق ترغيب كرده است.
حال باید ببینیم چرا شرکتهای بیمهای در بازار سرمایه در مقایسه با سایر حوزهها سرمایه گذاری ناچیزی میکنند؟
برای پاسخ به این سوال شایان به گفتن است این شرکتها خود را با رشد سریع بازار تجهیز نکردهاند و علاوه بر ضعف ساختاری دارای یک تیم حرفهای مدیریت دارایی نیز نیستند. در صورت تمایل شرکتها به این حوزه نیز از آنجایی که بخش عمدهای از سرمایه گذاریها سپردههای بلندمدت هستند، تغییر مکان از بانک به بازار سرمایه دارای هزینه جدا است.
از طرفی لازمه سرمایه گذاری در بورس پذیرش ریسک است. شرکتهای بیمهای باید این ریسک را بپذیرند که در صورت بروز خسارت توانایی جبران آن را داشته باشند. لازم به گفتن است که اغلب شرکتها این خطرها را میپذیرند، ولی مدیران این صنعت ریسک گریزند و با توجه به اینکه شرکتهای بیمهای باید قابلیت نقد شوندگی را در نظر بگیرند تمایل صنعت بیمه برای ورود به بازار سرمایه کمرنگ میشود.
اما گذشته از اینها دو دلیل اصلی به شرح زیر برای تعامل ضعیف صنعت بیمه در بورس وجود دارد:
اول اینکه شرکتهای بیمهای به سبب آیین نامهها و مصوبات شورای عالی بیمه اجازه ندارند با انعطاف بیشتری در بخش سرمایه گذاری عمل کنند؛ چراکه براساس آیین نامه ۶۰، شرکتهای بیمه تا یک اندازهای مجاز به سرمایه گذاری وجوه بیمهای در بخش بازار سرمایه هستند.
دلیل دوم برمیگردد به خود بازار سرمایه؛ بازار سرمایه سالهاست که تحت تاثیر رفتارهای سیاسی قرار دارد. این رفتارها لزوما به دولت و حاکمیت مربوط نمیشوند، بلگه گاهی اوقات رفتارهای سیاسی برخی از فعالین بازار سرمایه یک سری تغییرات و فراز و فرودهای ساختگی را در این بازار ایجاد میکند که احساس امنیت را از سرمایه گذار میگیرد و باعث میشود بازاری امن برای سرمایه گذاری نباشد.
پریسا منیر
انتهای پیام