پرده ی خانه ی خدا شکافته شد چون زیبنده شخصی بود که در کعبه ولادتش و شهادتش را در مسجد نگاشتند مرد خدا بود و این سعادت نصیبش شد به نیمه ی ماه که می رسم بی اختیار اشکهایم سرازیر می شود داستانی کربلازنده می شود عمریست بر مصائبش گریه کرده ام زیرا اول سینه زن کربلاست با معتکف شدنم درد های نگفته اش را بیشتر احساس می کنم بیست وپنجم ماهش از خدا طلب آزادی تمام زندانیان را میکنم امام بحق بود و زندانی ناحق تاریکی زندان با وجودش روشن و شفاف شده آری الگوی کظم غیظ مهمان آنجاست دو روز بعد خاتم الرسالت نقاب رخ تزویز را درید تا پایان جهالت برای همیشه جای خود را به انسانیت بدهد آخرین مناسبتش روز حرکت کاروانی است که سرنوشت شیعه با آن رقم میخورد از مدینه با خانوادش رفت تا ایثار و شهادت قانون آن شود کاش آن روز ما بودیم با قلبی اندوهگین از خدای بزرگ در اولین شب جمعه رجب لیلهُ الرغائب خوشبختی و بهروزی جامعه ي ام القرای اسلام را خواستاریم ، التماس دعا
انتهای پیام