الفبا رزمندهای که عنوان «شهید» را در زمان حیات خود، گرفت و معتقد بود«شهید بودن ، برای شهید شدن لازم است»، با تجاوز رسمی و اعلام شده امریکا به حق حاکمیت سرزمینی عراق، و ترور به قصد ارعاب، به آرزوی خود رسید و قربانی شد.
توطئه ای که با حک کردن نام سلیمانی بر دیوار سفارت نیم سوخته امریکا در بغداد آغاز شد که نشان از کاهش نفوذ سیاسی ایران بر عراق داشت و از سوی دیگر غفلت نیروهای امنیتی ایران که نتوانست دست امریکا را بخواند و گامهای بعدی آن کشور را به رغم اظهارات ترامپ که گفته بود« امریکا در پی جنگ نیست و ایران باید بیش از همه به دنبال صلح باشد. »تخمین بزند، تنها یکی از علل موفقیت اطلاعاتی و عملیاتی امریکا در به شهادت رساندن سرباز وطن، شهید سردار سلیمانی بود.
آثار داخلی شهادت سلیمانی ابعاد وسیعی دارد که نیازمند فرصت برای تحلیل هایی است که باید بدون شتابزدگی و در عمق ماجراهای وطن صورت گیرد. اما اجمالا می توان گفت که یکی از آثار مهم شهادت سلیمانی را می توان دمیدن بر شیپور ایجاد انسجام داخلی در شرایط وضعیت نارنجی تخاصم منطقه ای و بین المللی دانست.
رسانه های رسمی حاکمیت بر طبل انتقام میکوبند بلکه این صدا بیشتر شنیده شود، آنها می دانند که تحت این استراتژی می شود کل کشور را به یک پادگان نظامی درحال آماده باش مطابق وضعیت نارنجی تبدیل کرد. چه سودی از این ماجرا حاصل خواهد شد؟ دست کم دو اثر نزدیک و بلافصل بر شرایط داخلی خواهد گذاشت.
نخست این که فرصتی به دست خواهد داد تا بتوان افکار عمومی را برای اهداف خاص مسلح کرد و در نتیجه از آن در انتخابات پیش رو بهره برد. انتخاباتی که پیش از این گفته می شد، نا امیدی مردم از عملکرد نهادهای حاکمیت، میزان مشارکت را در انتخابات به نحو غیر مسبوقی به پایین ترین سطح در بعد از انقلاب پایین آورده بود.و این موضوع به اهرم فشار افکار عمومی برای عقب نشینی دولت در برابر ملت برای تن دادن به تغییراتی بود که باید بدون انقلاب صورت میگرفت.
اثر بلافصل بعدی شهادت سلیمانی ، به فراموشی سپرده شدن، وضعیتی است که پس از اعتراضات آبان ماه در کشور به وجود آمده بود، و قطعا تحت هیجانات ناشی از قربانی شدن سردار سلیمانی از انرژی به وجود آمده برای پیگیری مطالبات مردم کاسته خواهد شد. هرچند سانسورهای مبتنی بر مصلحت ملی درباره این موضوع دوام چندانی نخواهد داشت، زیرا چیزی در زندگی مردم به طور مشهود نغییر نخواهد یافت تا ملت بتواند با فشردن دندان بر جگر، از آن بگذرد.
انحصار طلبان که وزن اجتماعی خود را در قدرت از دست رفته می دیدند، اکنون فرصتی به دست آورده اند تا با تکیه بر ایدئولوژی- که حالا دیگر حرارت پیشن خود را از دست داده است- دوباره سروسامانی به موقعیت سیاسی خود بدهند و از پتانسیل اندوه ملی بر شهادت سرباز پاک باختۀ وطن برای خود ذخیرهای فراهم کنند.
اثر دیگر شهادت سردار، بیرون آمدن جنگ نیابتی ایران و امریکا از سایه و تبدیل شدن آن به جنگ عیان و آشکار و عملیات دو کشور بر علیه هم خواهد بود که قدم اول آن را امریکایی ها برداشتند.
به هر صورت اقدام آتی ایران هرچه باشد در نزد افکارعمومی داخلی و حتی جهان، توجیه پذیر خواهد بود.چیزی که امریکایی ها هم پیش از وقوع آن را پذیرفته اند و در پیام خود که از طرف سفارت سوییس به ایران دادند آشکار است. آنها پیغام دادند اگر می خواهید تلافی کنید مناسب عملیات امریکا این موضوع را تلافی کنید.چرا که رییس جمهور تجارت پیشۀ امریکا می داند که حتی یک جنگ کوتاه مدت می تواند تا یک تریلیون دلار برای امریکا هزینه داشته باشد. و این موضوع در اظهارات مقامات امریکا آشکارا مطرح شده است.
آنها از مخاطره جنگی که ممکن است، به دلیل وسعت و قدرت انفجارهای سیاسی و اقتصادی بر دنیا داشته باشد و جهان را در آستانۀ جنگ فراگیر سوم قرار دهد، آگاهند اما در عین حال امیدوارند، ایران کشوری باشد که با کنترل هیجانات داخلی و محاسبه دقیق ابعاد چنین جنگی با خویشتن داری صلح جویانۀ خود، از ورود به آن بپرهیزد.
آنچه مسلم است این است که راهبرد منازعه خارجی برای ایران، نتیجه ای جز تداوم تخاصم منطقه ای و بین المللی در پیش نخواهد داشت، چنان که پیش از این هم نداشته است. حتما باید بجای منازعه با طرف های خارجی گفت و گوی مبتنی بر احترام متقابل جایگزین شود. در صورت تحقق چنین رویکردی می توان امیدوار بود که سیاست نه جنگ نه مذاکره که اکنون راه خود را به سوی جنگ گشوده تر می یابد، راه خود را به سوی مذاکره باز کند. و ایران و منطقه را از بن بست حاصل خارج نماید. هرچند سنگ اندازی امریکا در این مسیر و خروج یک طرفۀ انها از برجام که یک برنامه جامع و اقدام ملی برای ایران محسوب می شد، راه را دشوار کرده است اما مخالفان جنگ در ایران و امریکا و دیگر نقاط جهان هنوز کاملا نا امید نشده اند.
بدیهی است مصلحت ملی کشور در دفاع از سرزمین، و حق حاکمیت خود و دیگر حقوق مشروع است ، و همان اندازه بدیهی است که نباید ایران طبل جنگ را محکم تر از طرف های منازعه خود بکوبد.این کاری است که پس از کشتار دیپلماتهای ایران در افغانستان، ایران یک بار تجربه کرده است و نتایج مثبت آن را به عینه دیده است.
رجوع به خرد همگانی به جای هیجانات همگانی، به رغم اتفاقی که قلب ملت را جریحه دار ساخته است، میتواند سرمایه ملی لازم را برای پرهیز از آغاز یک مسیر پرمخاطرهتر پیش روی ملت قرار دهد و در این نقطۀ عطف تاریخی آینده ای بدور از نگرانی و روی آتش زیستن را برای ملت فراهم کند.
عزت و سربلندی کشور، که خواست ملت ایران است، تنها از مسیر جنگ نمیگذرد، بلکه اهتمام حاکمیت به شنیدن صدای ملت، هم کم هزینه تر است هم، راهی معقول برای تامین آبادانی و حفظ استقلال است.
اشاره رهبر انقلاب به این که کشور را به سوی جنگ نمی بریم اما به هر تهدیدی پاسخ خواهیم داد، نشانگر درک درستی از وضعیت کشور در وضعیت منازعه است، برای خروج از وضعیت نارنجی باید به سمت صلح گام برداشت و این حرف ابدا به معنای کوتاه آمدن در برابر زورگویی طرف منازعه نیست. بلکه باید راهی جست که در آن، همه از وضعیت تخاصمی خود نسبت به دیگری دست بردارند.
به هر صورت شهادت سردار سلیمانی برای نگارنده که روزی در دفاع از وطن، افتخار همرزمی با او را در کارنامه خود دارد، درد جانکاهی است که نمی تواند تالم شدید خود را نسبت به آن نادیده بینگارد و انا لله و انا الیه راجعون.
انتهای پیام