الفبا رضا حیرانی حسن روحانی پاییز امسال در نقش شیپور پایان رویاهایی ظاهر شد که امید داشتیم از صندوق رای به آن دست پیدا کنیم. رویای اثربخشی ولو حداقلی با رای دادن که حالا مرد کلیددار روز به روز بیشتر مارا از آن رویا دور میکند.کاش آنانی که پشت نقاب اصلاح طلبی جوانی ما را به سراب رساندند برای حفظ اندک آبروی باقیماندهشان روحانی را مجاب به سکوت میکردند.همانها که «تکرار کردند» و گفتند سحر تنها از مسیر این انتخابات نزدیک میشود.
هنوز زخم قهقهههای روحانی به وقت شوخی زشت «من هم از گرانی بنزین بی خبر بودم» و جایگزین کردن زبان سرهنگ گونهاش به جای لحن یک حقوقدان در لحظه گفتن «خداراشکر انقدر مونیتورینگ قوی داریم که همه را شناسایی کنیم» تسکین نیافته بود که ناباورانه شنیدیم جناب رییس جمهوری که برای کوبیدن رقبای انتخاباتیاش خود را در قواره مدافع حقوق ملت تعریف میکرد ناگهان نیاز به نمایش را کنار زده و به صراحت میگوید «شبکه ملی [بخوانید اینترنت داخلی] را چنان قوی میکنیم که مردم نیازی به خارج [بخوانید ارتباط جهانی] نداشته باشند.»
دیگر بس است آقای روحانی!
ما مردمی با حافظه جلبک نیستیم. فراموش نمیکنیم منتقدان انتصاب وزیری با سابقه اطلاعاتی در وزارت ارتباطات را با این جمله وادار به سکوت کردید که: «این وزیر دستش روی دکمه فیلتر نمیرود.» شاید گمان میکنید رایی که از سر ناچاری به شما دادیم امکان «غلط کردم» را از ما سلب کرده و یا زبانمان را برای خواستههای بر حقمان الکن میکند؟
نه جناب تنها به وقت کسب رای حقوقدان! ما اگرچه از حجم خوش باوریهایمان نسبت به شما و دوستانتان سرخودهایم اما با بلاهت فرسنگها فاصله داریم و میدانیم و فراموش نمیکنیم چه کسانی بر سر عهدشان با ما ماندند و چه کسانی از سید خندان مردم به زبان تهدید و تحقیر مردم تغییر جایگاه دادند.
او که خاتمی بود و یادگار اندک روزهای امیدواری ما به آنچه شما صندوق رای میخوانید، احترامش تنها تا وقت با مردم بودن اعتبار داشت. شما که حتی طاقت حفظ نقاب با مردم بودن را تا پایان دوره گویا ندارید، جای خود دارید.
من ولی به شخصه از شما و تمام آنانی که با نام اصلاحات مدام دری رو به باغی سبز را نشان دادند و گفتند گر صبر کنی ز غوره حلوا سازیم ممنونم.
ممنونم که در پایان سالهای جوانیام فهمیدم حلوای تعارف شده نه طعمی شیرین دارد، نه برای پاداش صبر که برای سوگ رویاها و به خاک غلتیدن پاک ترین جوانان این خاک بر سفره آمده است.
از شما و یاران گرمابه و گلستانتان ممنونم، بخاطر کنار زدن پردهای که بر آن نقش دریا بود و پشتش سرابی که جوانیام را تباه کرد.
دلخوشی به فردا از من و نسل من که گذشت، کاش برای آنکه نسلهای بعد ناامید از فردای روشن از مسیر صبوری و آرامش و صلح نشوند، از کلیدی که نشانمان دادید برای باز کردن درهای ساختمان ریاست جمهوری و خارج شدن از آن استفاده کنید.
هر روزی که بیشتر در این مقام میمانید و سخنان نسنجیده میگویید داغ ما را تازهتر میکنید و پشیمانی از باور به صندوق رای را پررنگ تر.جوانی ما که به باد رفت، لطفا دست از سر باورهای ما بدارید.
و به یاد سخنی که در مناظرهها خطاب به آقای رییسی گفتید: «لااقل بگذارید یک امام رضا برای مردم بماند» از شما و رفقایتان خواهش میکنم با استعفایتان بگذارید دستکم رویای امید به اثربخشی مشارکت اجتماعی برای مردم بماند.
انتهای پیام