به گزارش الفبا بهروز قزلباش سازمانهای بیمهگر جزیی از ویژگی های افراد جامعه نیستند. آنها حتی در اقناع هیجانی مخاطبان خود توانایی کافی را ندارند.یعنی نمی توانند کاری کنند که شخص برای رسیدن به این که «خودش» باشد، یا « آنچنان شخصی باشد که از نظر خودش شایستگی دارد»،چیزی از این معنا را از یک نهاد اجتماعی مثل یک شرکت یا سازمان بیمه گر اخص کند.
برای انتقال دقیق تر این مضمون مثالی ذکر می کنم. اگر شما تجربۀ داشتن و استفاده از یک خودروی با کلاس عالی را داشته اید، می دانید که انجام برخی حرکات در حین رانندگی، برایتان خط قرمز است.زیرا شایستگی شمارا برای آنچه خود از خود انتظار دارید را از شما سلب می کند.
مثلا شما هرگز حاضر نیستید پشت بنزین آخرین مدل بنشینید و در حین حال پوست موزتان را از شیشه به خیابان بیاندازید. برای شما این حرکت به این معنا خواهد بود که شایستگی و شخصیت شما در نگاه دیگران زیر سوال خواهد رفت.
سوار بنز بودن، در این جامعه، معنای افزوده اجتماعی دارد. اما بیمه داشتن، فاقد این معنای افزوده اجتماعی است. خیلی هم فرقی ندارد که فرد، از کدام یک از بیمه ها، خدمات بیمه ای دریافت می کند.آیا اصولا شرکت های بیمه در ایران با این مفهوم آشنا هستند؟
آیا بیمه گذاران برای عضویت در باشگاه مشتریان یک شرکت بیمه، برانگیخته می شوند؟ اصولا انتظار چنین فرضی در قد و قامت نگرش ها و رفتار های شرکت های بیمۀ وطنی میگنجد؟
سل گلرمن نظریه پرداز «انگیزش» معتقد است كه همۀ ما به چيزهايى مانند پول، مقام، موفقيت و شناخته شدن نياز داريم و اگر هر كدام از اين نيازها تامین نشود، شخص براىرسیدن به آن، برانگيخته خواهد شد.
مساله این است که سازمان های بیمه گر در ایران به دنبال تاسیس حیثیت و تامین شخصیت و اعطای آن به منزلۀ یک محرک به اشخاص نیستند. برندینگ اجتماعی، هدف آنها نیست. اغلب آنها اهدافی را تعقیب میکنند که با مقوله های اقتصادی، مرتبط است. هرچند خط میان برندینگ اجتماعی و اقتصادی یک خط فرضی است اما تاکید بر برندینگ اجتماعی، بدون آفرینش« حیثیت» و «شخصیت» اجتماعی برای سازمان های اقتصادی مانند شرکت های بیمه گر ،ممکن نیست.
حیثیت و شخصیت ماخوذ از شرکت های بیمه گر تنها«وسيلهها» یا مقولههايى هستند كه شخص میتواند براى رسيدن به اينكه «خودش باشد» يا «آنچنان شخصى باشد كه شايستگىاش را دارد»، آنها را به كار ببرد.
نکته اینجاست که مقولههای معرف «حیثیت و شخصیت» انگیزشی که از آنها سخن میرود، در نگاه و تعریف شرکتهای بیمهگر عناصر خام و پراکندهای است تازه اگر اغلب آنها به این مقوله توجه داشته باشند.
این انگيزشها باید به خودپندارى و خود تعریفی بیمه گذاران تحقق بخشد؛ يعنى شخص و زندگى او را به گونهاى كه با نقش ترجيحى فرد متناسب باشد، تعریف کند. لذا رفتار شرکتهای بیمهگر باید به شيوهاى باشد كه تامین کنندۀ مقام ترجيحى شخص از خودش باشد و به نوعی به تقدیر اجتماعی بیانجامد و تقدير شدن، با برآورد شخص از عضویت در باشگاه فرضی یک شرکت بیمه برابر باشد و مطابقت کند. در حال حاضر برندینگ اجتماعی شرکتهای بیمهگر دچار این نقصان بزرگ است، آنها قادر نیستند نقش شايستهاى را که مردم در نظر دارند از پیوستن به مشتریان شرکتهای بیمهگر به دست آورند را تامین کنند، بنابراین ضروری است برای عینیت بخشیدن به چنین ذهنيتی در نزد مشتریان تلاش شود. هرچند این موضوع نیازمند مقدمات مطالعاتی مهمی است. شاید بتوان از پژوهشکده بیمه و پژوهشگران و یا دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری برای مطالعه این موضوع کمک گرفت. و پاسخ پرسش هایی از این دست را با روشهای علمی و قابل اتکا به دست داد که؛ سازمانهای بیمهگر چه نقشی در تعریف افراد جامعه از آنها دارند؟ آیا شرکت های بیمه قادرند، روشهایی را به کار بگیرند که افراد جامعه خود را در آیینه این شرکتها ببینند؟ بیمه گران، با چه مقولههایی میتوانند، انگیزههای درونی یا بیرونی برای بیمه گذاران ایجاد کنند تا آنها برای رسیدن به تعریف در حال تعالی از خود، به انگیزههای اعطایی شرکت های بیمهگر تکیه کنند؟ و...
انتهای پیام