عناوین مهم :
پنج‌شنبه 13 اردیبهشت 1403 05:42

پایگاه تحلیلی الفباخبر

مرجع اخبار اقتصادی-اجتماعی

ALEFBAKHABAR.com

آخرین عناوین
شرایط دریافت وام 5 میلیاردی بانک سپه چیست ؟ اولین جلسه کمیته راهبری طرح‌های پژوهشی در بانک ملی برگزار شد حمایت بانک آینده از شرکت‌ های دانش بنیان در عرصه پزشکی واکنش کنعانی به جنایت شبانه صهیونیست ها | بخوانید طرحی نو برای افزایش ضریب نفوذ بیمه در ایران اطلاعیه ویژه برای شرکت کنندگان در دوره دوم مسابقه بزرگ سخنرانی صنعت بیمه (اینشورتاک) تکریم و احترام مشتریان اولویت نخست بیمه کوثر هدف‌گذاری پرتفوی 40 هزار میلیارد تومانی بیمه دانا در سال 1402 شعبه چابهار بیمه پارسیان افتتاح شد معرفی و تجلیل از سرپرستی ها و نمایندگان ساعی و برتر بیمه کوثر برگزاری نشست سالانه رؤسای شعب و نمایندگان برتر بیمه آرمان بازدید مدیران بیمه سرمد از شعب ۷ استان کشور قیمت سازی مسکن در فضای مجازی کاتاروهای بیمه تعاون، مقام اول مسابقات قهرمانی کشور ماجرای شکایت رئیس مجلس از اسحاق جهانگیری چه بود ؟ چه مولفه هایی حق بیمه شخص ثالث خریداران را کاهش یا افزایش می دهد؟ فروش بخشی از سهام بیمه پارسیان توسط یکی از سهام داران زمان اعلام نوبت تحویل خودرو به ویرایش‌کنندگان مشخص شد این افراد سهام عدالت جدید گرفتند
پر بازدید ها
بیمه دانا سال ۱۴۰۲ را در مدار رشد تمام کرد زمزمه صدور حکم جلب نتانیاهو و چند مقام دیگر ؛ وزیر خارجه اسرائیل: اگر لازم باشد به خارج سفر نمی‌کنیم جمهوری آذربایجان اموال دولت ایران را مصادره کرد! علت صدور "برگ جریمه رانندگی اشتباهی" چیست؟ شرایط و روش دریافت وام بهین کارت ۲ سپه | بخوانید علی ابدالی سرپرست بانک سینا شد شرایط دریافت وام خرید خودرو کارکرده حق بیمه بیکاری باید ۵ برابر شود مذاکره با بانک توسعه اسلامی برای تامین مالی ۳ طرح جدید ایران صادرات ۲۱۰ هزار تن محصولات شیلاتی در سال گذشته بدهی ابربدهکاران بانکی چقدر است؟ شرایط ثبت نام وام جدید ۱۰۰ میلیون تومانی بانک آینده قیمت دلار و یورو در مرکز مبادله ایران امروز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت کنترل بانک‌ها از خرداد در اختیار بانک مرکزی است سهمیه سوخت خودر‌وهای فاقد بیمه قطع شد

شوروی چگونه فروپاشید؟


شوروی-چگونه-فروپاشید
الفباخبر - گروه یادداشت: پنجم دی‌ماه ۱۳۷۰ اتحاد جماهیر شوروی که سال‌ها لقب ابرقدرت جهان را برای خود به یدک می‌کشید سقوط کرد و به خاطره‌ها پیوست و آینه عبرتی برای جهانیان شد.

به گزارش الفباخبر، 

اگر تاریخ را مرور کنیم و انقلاب‌های مختلف را بررسی کنیم می‌بینیم که مشکلات اقتصادی عموما پاشنه آشیل حکومت‌ها بوده است. یعنی مشکلات اقتصادی یا جرقه اعتراضات و انقلاب‌ها را زده‌اند یا اینکه جرقه انقلاب‌ها از قبل خورده و مشکلات اقتصادی همچون یک کاتالیزور سرعت شکل‌گیری انقلاب‌ها و فروپاشی‌ها شده است.

فروپاشی شوروی هم از این قاعده مستثی نبود و این فروپاشی یک شبه اتفاق نیفتاد، تاریخ شوروی را که ورق بزنیم در هر صفحه از آن اشتباهات بزرگی می‌بینم که سیاستمداران با توهمات خود و لجبازی‌های بی دلیل انجام دادند و اقتصاد به آن‌ها جواب بدی داد تا آینه عبرت آیندگان شوند؛ بله درست است، علت اصلی فروپاشی شوروی هم دقیقا مشکلات اقتصادی بود. اما بیایید بررسی کنیم ببینیم شوروی چه اشتباهاتی کرد؟

با شکل گیری شوروی، لنین در اوج بود و قدرت زیادی داشت، نقل‌قول معروفی از ولادیمیر لنین وجود دارد که گفته بود: «ما حق داریم مغرور باشیم. خوشبختی زیادی به ما ارزانی شده تا دولت شوروی را بنا کنیم و آغازکننده دوران جدیدی در تاریخ جهان باشیم. این خیلی غرورآفرین است، چون عصر تسلط یک طبقه جدید است.»

ولادیمیر لنین اولین کسی بود که رهبری شوروی را بدست گرفت و از همان ابتدای شکل‌گیری شوروی در حوزه سیاستگذاری مالکیت سیاسی را مطرح کرد و بسیار تلاش کرد تا اقتصاد را دولتی کند و دیری نپایید که مالکیتِ تقریباً همه چیز در شوروی دولتی شد، اما به‌زودی معلوم شد که این رویه قابل ادامه دادن نیست. پس از چند سال لنین تصدی حکومت بر برخی صنایع را کاهش داد و اصطلاح «قله‌های فرماندهی» را عنوان کرد و البته با انتقادات کاسه‌های داغ‌تر از آش مواجه شد که نباید به بخش خصوصی اعتماد کرد. اما توجیه لنین این بود که لازم یا مهم نیست که تمام اقتصاد لزوماً در مالکیت دولت باشد. کافی است که قله‌های فرماندهی (بخوانید افسار اقتصاد) در دست حکومت باشد. در این صورت می‌توان بخشی از دردسر کنترل همه‌جانبه صنایع را به این و آن بخشید. هم ایشان را شریک و در اصطلاح آلوده کرد و هم اگر لازم شد کاسه و کوزه را بر سرشان شکست. او منتقدانش را احمق و بی‌شعور خواند و می‌گفت وقتی دولت همه‌کاره است و می‌تواند برنده و بازنده را تعیین کند خیلی مهم نیست که چه کسی روی کاغذ مالک بنگاه باشد.

اقتصاددانان از بدو شکل‌گیری این ساختار، از شکست حتمی آن سخن می‌گفتند؛ فون میزس تنها دو سال پس از تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی پیش‌بینی کرد که این ساختار دوام نمی‌آورد و فرو می‌ریزد. فردریش فون هایک، رابرت مندل، میلتون فریدمن هم این سقوط را پیش‌بینی کردند. رابرت سولو در دهه ۱۹۵۰ نشان داد که رشد اقتصاد شوروی قابل دوام نیست و ثابت کرد سیستمی که به‌طور مدام سرمایه و نیروی کار اقتصاد خود را سرکوب می‌کند، دوام نخواهد داشت. اگرچه این اقتصاددانان در حلقه دلسوزان نظام کمونیستی نبودند اما رهبران اتحاد جماهیر شوروی صدای دلسوزان داخلی را هم نشنیدند.

لنین عمرش وصال نداد و تنها توانست دو سال شوروی را رهبری کند. پس از لنین از دهه ۱۹۲۰ تا آغاز جنگ جهانی دوم، استالین با «برنامه‌های پنج‌ساله» خود، اولویت تولید کالاهای سرمایه‌ای مانند سخت‌افزار نظامی را بر تولید کالاهای مصرفی باب کرد. مدیران صدها هزار کارخانه، فروشگاه‌های مواد غذایی و حتی مزارع بر اساس قانون، موظف به اجرای برنامه‌هایی بودند که مافوق آنها صادر می‌کرد. مقامات اتحاد جماهیر شوروی، با غروری فزاینده، نرخ‌های بی‌سابقه رشد اقتصادی‌ خود را بر سر غرب می‌کوبیدند. مجتمع‌های صنعتی جدید در شوروی رونق گرفتند و جلد مجلات پر از عکس‌های کارگرانی بود که در استراحتگاه‌های دلپذیرشان روزگار می‌گذراندند و تمام تلاششان را می‌کردند که نشان دهند غرب در حال فروپاشی است و نظام شوروی، راه روشن آینده.

شوروی در آن زمان  ابرقدرت بود؛ شمار کلاهک‌های هسته‌ای، تناژ بمب‌های اتمی، هیدروژنی، نوترونی و سربازان و نیروهای مسلحش با آمریکا برابر بود و یا شانه به شانه می زد. ولی با این همه جلال و جبروت، در بازارهای کالا، بورس و حتی انرژی، سهمی "ذره ای" داشت. کدامین برند لوازم خانگی، آرایشی-بهداشتی، خودرو، رایانه، شناورسازی، سیستم حمل و نقل و...جهانی و فراگیر، همانند توشیبا، هوندا، فیلیپس، بوش، رنو، فورد، ساخت شوروی و اقمارش، به گوشتان رسیده و آشناست؟ هیچ کدام!

 شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیک خود فضا را فتح کرده و با سیستم‌های موشکی خود حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک می‌کشید، مزخرف‌ترین اتومبیل‌های سواری را می‌ساخت و مردمش برای به دست آوردن هر کالایِ مصرفی دیگری در مضیقه بودند. مشکل چه بود؟ چرا کشوری با آن همه دانشمند برنده جایزه نوبل، با آن مغزهای علمی، و با آن همه منابع طبیعی، انسانی و مادی نمی‌توانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با تولیداتِ سرمایه‌داری را داشته باشد؟ جواب ساده است: وجود اقتصاد بسته و دستوری در حکومتی تمامیت خواه!

در این مدل از حکومت ها، اقتصاد بیش از آن که در خدمت مردم و نیازهای روزمره آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت می‌کند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکننده کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت می‌شود؛ نمونه آن مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی بود!

 کارخانه‌های اتومبیل سازی به جای خدمت به نیازهای مردم، در واقع محملی بودند برای خدمت به سیستم حامی پروری. شوروی موشک فوق پیشرفته می‌ساخت اما نمی‌توانست یک ماشین استاندارد تولید کند.

این کشور، با تکیه بر پیشتازی خود در تولید نفت، اقتصاد قدرتمند خود را تا زمان حمله آلمان به مسکو در سال ۱۹۴۱ به خوبی پایدار نگه داشته بود. اما در سال ۱۹۴۲، تولید ناخالص داخلی شوروی ناگهان کاهشی ۳۴درصدی را تجربه کرد و این آغازی بود بر سقوط تولید صنعتی کشور و آفتی که تا دهه ۱۹۶۰ دست از سر اقتصاد آن برنداشت.

علاوه بر اقتصاد دستوری یکی دیگر از مهمترین اشتباهات شوروی بسته کردن فضا برای روشنفکران و رسانه ها بود، برخورد تند با منتقدان و دلسوزان و فرستادن آنان به اردوگاه ها ، زندان ها و حتی اعدام آنان از اقدامات جدی بود که آن دوران انجام می‌شد، علاوه بر اینکه سرویس اطلاعاتی و امنیتی مخوف شوروی سابق مشهور به کا‌گِ‌بِ، برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و ... بدون شکنجه و زندان و کشتن بود که به‌ شکل نامحسوس در زندگی آن‌ها نفوذ کرده و مشکلات و گرفتاری‌های زیاد ایجاد می‌کردند تا ناامیدی‌ها و مشکلات روحی و عاطفی آن‌ها را احاطه کنند. افراد زیر بار بدبختی‌های خودشان له می‌شدند؛ گاه روان‌پریشی و گاهی خودکشی یقه آنها را می‌گرفت. این تکنیک را «پرتاب میان گرگ‌ها» می‌نامیدند. هر مشکل، گرگی بود که روح و روان فرد را می‌درید و بالاخره از پا درمی‌آمد.

یکی ‌دیگر از مهم‌ترین عوامل فروپاشی‌ شوروی بی‌توجهی به صندوق‌های بازنشستگی بود. شوروی توسط آموزه‌های سوسیالیستی اداره می‌شد. آنها زمانی‌که جمعیت‌شان بسیار جوان بود سن بازنشستگی را پایین آوردند و حقوق‌ها را یک شبه بالا بردند و به طور کلی به آینده و سرنوشت صندوق‌های بیمه و بازنشستگی بی‌توجهی کردند. در نتیجه در سال ۱۹۸۵ و پنج سال مانده به فروپاشی، تعداد بازنشسته‌ها از تعداد شاغلان جلو زد و اتحاد جماهیر شوروی حدود ۱۰۲ میلیون بازنشسته داشت. در نتیجه صندوق‌های بازنشستگی این کشور، ورشکسته شدند.

اما شوروی به اصلاحات تن نمی‌داد یعنی رهبران شوروی باور نداشتند که مشکلی وجود دارد؛ می‌گویند در یکی از سفرهای مقامات اقتصادی شوروی سابق به خارج از این کشور، یک اقتصاددان تازه‌کار از رئیس این هیات، وقت ملاقاتی گرفت و با حضور در جمع آنان، انتقادات شدیدی را درخصوص مشکلات سیاست‌گذاری اقتصادی در شوروی، خطاب به وی و بروکرات‌های همراهش مطرح کرد. رئیس هیات اقتصادی شوروی پس از اینکه مودبانه به حرف‌های اقتصاددان تازه‌کار گوش کرد، از او پرسید: چرا این حرف‌ها را دارید به ما می‌زنید؟ ما این چیزها را می‌دانیم همه بروکرات‌های اقتصادی شوروی می‌دانند! اقتصاددان داستان ما با تعجب می‌پرسد: اگر شما از این مشکلات خبر دارید، پس چرا برای حل این مشکلات کاری نمی‌کنید؟ رئیس هیات در کمال خونسردی پاسخ می‌دهد: اشتباه شما دقیقا در همین جاست؛ آن چیزهایی که به نظر شما مشکلات است، به نظر ما مشکلات نیست.

شوروی برای اینکه بتواند هم‌پیمانان خود را راضی نگه دارد و حلقه اتحاد را محکم‌تر کند، پای بر روی منطق اقتصادی نهاد و تعهداتی را پذیرفت که با قیمتی گزاف، هزینه‌های آن را پرداخت؛ هزینه‌ای به قیمت فروپاشی. با رسیدن برژنف به راس هرم قدرت در سال ۱۹۶۴، به صنایع اجازه داده شد تا از این پس، با مساله سود بر تولید کالا با رویکردی غیردستوری رفتار شود. این نوع مواجهه موجب شد که در سال ۱۹۷۰، اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی به نقطه اوج خود رسیده و تولید ناخالص داخلی پهناورترین کشور جهان تقریباً برابر با ۶۰ درصد GDP ایالات‌متحده تخمین زده شود. اما کمتر از یک دهه بعد، هزینه‌های جنگ افغانستان بادبان‌های اقتصاد شوروی را درید.  شوروی در دهه ۱۹۷۰ یک تصمیم احمقانه بزرگ گرفت آن هم حمله به افغانستان بود. پس از حمله شوروی سابق به افغانستان، ایالات‌متحده در ژانویه ۱۹۸۰ تحریم‌ غلات را بر شوروی وضع کرد. براساس این تحریم، کشاورزان آمریکایی از فروش محصولات خود به شوروی منع شده بودند، کشوری که نیاز شدید به این محصولات داشت و شوروی را با بحران بزرگتری مواجه کرد.

شوروی غول نظامی جهان، با صرف بودجه‌های هنگفت ۹ سال با افغانستان که کشوری فقیر و عقب مانده بود جنگید و در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد و بعد از سالها جنگ بی‌حاصل دست از پا درازتر عقب نشست.

طی دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، در اوج جنگ درحالی که رهبران حزب کمونیست ثروت بیشتری به جیب می‌زدند، این مردم بودند که هر روز و با سرعتی سرسام‌آور، به‌سوی «خط فقر» هل داده می‌شدند. دیگر حنای ایدئولوژی‌های ریاکارانه کمونیستی هم برای جوانان رنگ نداشت.

مشکلات مربوط به کمبود غذا، گرانی و تورم لجام گسیخته و برنامه‌ریزی‌های ضعیف یکی از مشخصات قطعی تاریخ شوروی بود که روز به روز سخت‌تر می‌شد.

کمبود، گرانی و خشم ناشی از بی عدالتی دست به دست هم داده بودند و تنزل سطح رفاه فردی در شوروی یا نزول سطح زندگی، که پس از چهل و خورده ای سال از گذشت انقلاب ۱۹۱۷ هنوز موفق نشده بود به سطح زندگی غرب برسد، جامعه را بیش از پیش آماده تغییرات بزرگ می‌نمود. در عین حال اقتصاد در حال نزول و ضعیف، اعمال سیاست خارجی جاه طلبانه را دشوارتر می ساخت.

در شرایط سخت اقتصادی اعضای اصلی حزب و طبقه نخبگان می‌توانستند در فروشگاه‌های مخصوص و یا حتی در خارج از کشور خرید کنند! در مسکو جایی که دو یا چند خانواده به علت کمبود شدید جا در یک آپارتمان باهم زندگی می کردند، مقامات اداری پرنفوذ می‌توانستند خانه‌های طراز اول داشته باشند.

در کشوری که رسماً مبتنی بر آرمان انقلاب بیان می‌شد همه شهروندان با هم برابرند، اختلاف فاحش میان سطح زندگی مقامات دولتی و حزبی و مردم عادی در تمام سطوح اجتماعی اثر مخربی بر روحیه و امید مردم می‌گذاشت. افزایش خشونت و بزه امری طبیعی بود و دولت توجهی نمایش گونه به چنین حرکات جنایت‌آمیزی نشان می‌داد و حتی به طور واقعی هم تعدادی از دزدها و اختلاس‌گرها را اعدام می‌کرد، اما فساد به طور سیستماتیک زیاد شده بود.

شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملاً از بین رفت. این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد، به طوری که نه حاکمان می‌توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم می‌خواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند. بی اثر شدن ماشین سرکوب به حدی رسیده بود که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.

از طرفی واگذاری مدیریت ملی به افراد ناپخته، نادان، ولی پرادعا نارضایتی را بیشتر کرده بود، بیشتر مسئولین از دهه ۱۹۶۰ به بعد شهروندانی‌ با کمترین تخصص و بهره هوشی بودند که به دلیل ارثیه انقلابی به جایگاه بالایی در تصمیم سازی رسیده بودند و مدیریت‌ها به افراد بی تخصص ولی متملق و مطیع سپرده شده بود.

اوضاع اقتصادی به حدی بد شده بود که حتی برژنف رهبریِ پیش از گورباچف در یکی از سخنرانی‌های خود این‌گونه سخن سر داد:

«شما خبر ندارید زندگی چه دشوار است، معاش هیچکس با دستمزدش تامین نمی‌شود.»

پس از پایان جنگ با افغانستان مشکلات کشور زیاد شده بود، گورباچف دیگر کم کم متوجه شد که باید تن به اصلاحات دهد  اما دیر شده بود و دیگر وقت اصلاحات نبود. به طور کلی باید بدانیم اصلاحات زودهنگام را محافظه‌کاران حامی بخش متصل به قدرت برنمی‌تابند و اصلاحات دیرهنگام را مردم زخم خورده و آسیب‌دیده از ظلم حکومت! نزد مردم اصلاحات دیرهنگام نوعی عقب‌نشینی حکومت  در برابر فشارهای عمومی محسوب می‌شود و بجای ایجاد رضایت و همدلی، آنها را به پیشروی تا براندازی حکومت تهییج می‌کند.

اپیدمی فساد داخلی از یکسو و ناتوانی نظام سیاسی در پاسخ به نیازهای مردم از دیگر سو، چنان تباهی به بار آورد که فروپاشی این امپراتوری قدرتمند را بی‌نیاز از حمله دشمنان خود کرد و این حقیقت غیرقابل‌باور در خیابان‌های مسکو و سن‌پترزبورگ، توسط ملتی که زمانی برای حفظ آن از جان مایه می‌گذاشت؛ رقم خورد و درس عبرتی شد برای جهانیان تا بیش از پیش بدانند که؛ قدرت، بی توجه به نیازمندیها و رضایتمندی مردم، نه تنها پایدار و ماندگار نخواهد بود بلکه، زندگی چند نسل یک ملت را مأیوسانه به تباهی خواهد کشاند.

شاید اگر پس از دوران سیاه استالین به خورشچف اجازه ادامه اصلاحات داده شده بود کار به تلاش همراه با ناکامی اصلاح‌طلبانی چون آندره‌پوف و گورباچف نمی‌کشید!

در اواخر کار حکومت شوروی، چنان فساد گسترده شده و ریشه دوانیده بود که از نزدیکترین افراد به رهبرانی که برای اصلاحات قد علم کرده بودند هم، همراهی و همدلی دیده نمی‌شد! فساد و فحشا، افول ارزش‌های اخلاقی و فرار مغزها، از دستاوردهای حکومت بود!

تلاش و رهبران حزب کمونیست در دوران آخرین رهبر کاریزماتیک شوروی برای کودتا، گورباچف را متقاعد ساخت که او دیگر نمی‌توان به این حزب و ساختار اعتماد کند و در نهایت در تاریخ ۲۴ اوت یعنی شش روز پس از اقدام به کودتای حزب کمونیست مخالف اصلاحات بنیادین، گورباچف از رهبری حزب استعفا کرد.

هر چند او پس از کناره‌گیری یک بار دیگر تلاش کرد تا اتحاد در حال فروپاشی شوروی را مبتنی بر اصلاحات بنیادین و عقلانی سرپا نگه دارد. اما تلاش‌های او ناکام ماند و متنفّذین قدرتمند و ایدئولوگ کمونیست به او اجازه تغییر ندادند.

در نهایت جمهوری‌های شوروی یکی پس از دیگری اعلام استقلال کردند و در ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱ تمام آنها بیانیه انتشار دادند که در آن اعلام شده بود اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود ندارد!

نگارنده: پوریا بختیاری*
 

انتهای پیام


تاریخ انتشار: سه‌شنبه 13 دی ماه 1401 - 14:12
نظرات کاربران
بیمه پاسارگاد بیمه کوثر بیمه ملت بانک سپه بانک رفاه بیمه معلم بانک ایران زمین بانک صادرات بنر بیمه دی بانک سینا بانک توسعه تعاون بانک ملی باجت بانک تجارت