به گزارش الفباخبر، حجم بزرگ نقدینگی مهمترین چالش اقتصاد کشور است. این نقدینگی در بیشتر موارد در بازار کاذب فعال می شود و به یک باره در یک بخش از اقتصاد همچون طلا، دلار، خودرو، مسکن و بخشهایی که به هیچ عنوان مولد نیستند، به جریان می افتد و بحران سازی می کند.
نقدینگی، میراث دولتها
در تمامی دولتهایی که تاکنون راس کار آمده اند، معضل رشد نقدینگی، مدیریت نشده و با افزودن درصدی به نقدینگی کشور، چالش بزرگ اقتصادی رشد نقدینگی به دولت بعدی منتقل شده، در حالی که متاسفانه هرگز به این توجه نشده که ظرفیت هایی برای جذب نقدینگی تعریف شود. در بهترین حالت دولتها با افزایش بهره بانکی، سعی کرده اند نقدینگی را در قالب سپرده بانکی از بازار جمع کنند، اما سود سپرده به عنوان معضلی جدی تر که ناشی از درآمد بدون تلاش و ایجاد ارزش افزوده بود، بر بحران نقدینگی افزوده است.
ضرورت هدایت نقدینگی
با نگاهی به وضعیت تولید و اشتغال کشور، متوجه می شویم که تا چه اندازه در این زمینه ها مشکل داریم. بانکها تمایلی به دادن تسهیلات به بنگاههای تولیدی و اشتغالزا ندارند و بیشتر سعی می کنند در زمینه هایی سرمایه گذاری کنند که ماهیت تجاری داشته، سود تضمینی داشته باشد و مهمتر اینکه تسهیلات به سرعت به حساب بانک بازگردد. البته این شامل حال فسادهایی که در ارایه تسهیلات صورت گرفته، نمی شود.
ظرفیت بورس برای سرمایه گذار
یکی از مهمترین ظرفیت هایی که برای جذب نقدینگی وجود دارد، بازار سرمایه است. اهمیت بازار سرمایه در این است که نیاز به سرمایه کلان ندارد، بلکه هر فردی می تواند با هر مبلغی سهم بخرد و در زمینه تولید سرمایه گذاری کند. نکته مهم اینجاست که نگاه مردم به بورس، نگاهی چند جانبه باشد. کسانی که منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح می دهند، برایشان اهمیتی ندارد پول را به چه قیمتی بدست می آورند، حتی اگر اقتصاد زمین بخورد و دهک های بیشتری به زیر خط فقر سقوط کنند، برای منفعت طلبان خودخواه هیچ اهمیتی ندارد، اما آنهایی که به سربلندی کشورشان می اندیشند، می توانند سرمایه را در بورس به جریان بیندازند تا بنگاههای اقتصادی جان بگیرند و از طریق سهامی که در بازار سرمایه عرضه می کنند، سرمایه در گردش خود را تامین کنند.
کارشکنی به جای حمایت
اما بورس شرایط خاص خودش را دارد. در مقطعی شاهد رشد قابل توجه بورس بودیم. شاخص بورس که مدتها در کانال 60 تا 80 هزار بالا و پایین می شد، یک باره متحول شد و با سرعتی غیر قابل تصور، شاخص از دو میلیون عبور کرد، در این شرایط اظهار نظرها به جای حمایتی، تخریبی شد. از همان زمانی که حرکت رو به رشد تالار شیشه ای استارت خورد، بسیاری از کارشناسان به جای آنکه از مزایای بورس بگویند، اظهارات ناامید کننده ای بر زبان می آورند و مردم را نسبت به رشد بورس می ترساندند و کار را بجایی رساندند که مردم وحشت زده شدند و سرمایه های خود را از بازار سرمایه خارج کردند که در نتیجه شاهد سقوط بورس بودیم. البته برخی تصمیمات احساسی و خریدهای بدون مطالعه جای تامل و تعقل داشت که می بایست تذکر داده شود.
بی تاثیری تغییر مدیریت در بحران
در شرایط سقوط شاخص، متاسفانه برخی اظهارات سوال برانگیز، سعی داشت مقصر تراشی کند. کسانی که شرایط اقتصادی، تحریم ها، اقتصاد بشدت سیاست زده، لنگ زدن برجام، مشکل انتقال ارز صادراتی و بسیاری موارد دیگر را در نظر نمی گرفتند، در بازی جناح بازی و سیاست زدگی حضور جدی پیدا کردند و اقدام به تخریب مدیریت بورس کردند. اگر چه مدیریت بورس بسیار مهم است و مدیر بورس باید دایم و بروز، کوچکترین تحول تالار شیشه ای را زیر نظر داشته و برای هر سناریویی که بیشتر رویکرد تخریب دارد، برنامه داشته باشد، اما در واقع صندلی مدیریت بورس همچون لقمه ای چرب و نرم، دایم زیر نظر است و افراد سعی می کنند هر چالشی را به بحرانی بزرگ تبدیل و تصویر کنند تا مدیریت بورس را زیر سوال ببرند و از خود به عنوان ناجی یاد کنند تا برای مدتی مدیریت بورس را در کارنامه خود داشته باشند.
بحران اختصاصی کردن
یکی از چالشهایی که در بورس شاهد هستیم، اظهار نظرهای برخی فعالان بورسی است، به نوعی که برخی از فعالان بورسی رغبتی به تخصصی شدن بورس ندارند، بلکه بیشتر بدنبال این هستند که تالار شیشه ای در انحصار خودشان باقی بماند تا هرجور که دلشان می خواهد، این بازار در اختیارشان باشد، در حالی که بورس باید در فضای رقابتی رونق بگیرد.
بورس نیازمند حمایت
اگرچه ماهیت بورس حکایت از آن دارد که باید بدون دخالت دولت فعال باشد، اما در شرایط که اقتصاد کشور دولتی است و بیش از 80 درصد اقتصاد در دست دولت است، نمی توان انتظار داشت که بورس با رویکرد کامل خصوصی فعال باشد. هنگامی که دولت با عرضه یک سهام یا ایجاد محدودیت در عرضه سهام می تواند بازار بورس را متحول کند، باید از دولت انتظار حضور و البته حضوری حمایتی داشته باشیم.
انتهای پیام