نامه سرگشاده اعضای تحریریه روزنامه ایران
الفبا : اعضای تحریریه روزنامه ایران، طی نامه ای علت حال بد خود را به خاطر موضوعاتی که مشروح آن در این خبر آمده است، توضیح داده اند.
روزنامه ایران
الفبا : اعضای تحریریه روزنامه ایران، طی نامه ای علت حال بد خود را
به خاطر موضوعاتی که مشروح آن در این خبر آمده است، توضیح داده اند که از نظر می گذارنیم :
پیش آغاز
اگر درهای گفتگو و تعامل باز بود، اگر گوشی برای شنیدن انتقاد وجود داشت، اگر کارکنان موسسه ایران گرفتار مدیرعامل و مدیرمسئولی نبودند که به دلیل چند شغله بودن و مشغلههای فراوان در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، فرصت حضور در موسسه ایران و شنیدن حرفها و درد دلهای کارکنان و روزنامهنگاران این موسسه را
ندارد، اگر سردبیر روزنامه مبتلا به سوظن و گمانپردازی اینکه همه میخواهند علیهاش توطئه کنند نبود و توانایی شنیدن صدای منتقدین را داشت و... این نامه هرگز برای رسانهها و مخاطبین ایران نوشته نمیشد و چون همیشه سختیها و مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی را مانند همه هموطنان عزیزمان تحمل میکردیم اما کاش در روزنامه ایران فقط مسئله مشکلات اقتصادی بود و کاش مدیران ایرنا و ایران گوشی برای شنیدن مشکلات کارکنان داشتند...
آغاز
یک: از مشکلات اقتصادی گفتیم، سال گذشته همین مسئله بهانه تیم جدید مدیریت خبرگزاری ایرنا بود تا مدیرعامل سابق موسسه ایران را که به شهادت و اعتراف خود مدیران فعلی ایرنا، مدیری صاحب نظر، متخصص، اخلاقمدار و دلسوز بود و درهای اتاقش بر روی یکایک کارکنان باز بود تا شنوای مشکلات و انتقاداتشان باشد، تغییر دهند و جا را برای حضور مدیرعامل فعلی موسسه که معتمد مدیرعامل
ایرناست باز کنند. کارکنان ایران در زمان مدیرعاملی محمد تقی روغنیها دچار مشکلات اقتصادی بودند و چندین ماه حقوق خود را دریافت نکردند. اما نه به دلیل کم کاری و کوتاهی ایشان (محمدتقی روغنیها بطور پیوسته درگیر پیگیری مشکلات اقتصادی موسسه بود و گزارش نتایج پیگیریها را به کارکنان بطور مرتب میداد) بلکه بخاطر اینکه حقوق کارکنان موسسه ایران در ایرنا بلوکه شد و پرداخت آن موکول به اجرای این شرط بود که روغنیها
استعفا داده و از موسسه برود! در مراسم تودیع روغنیها و معرفی شفیعی بعنوان مدیرعامل جدید، بهانه تغییر مدیر عامل جوانگرایی اعلام شد آن هم برای یک استاد دانشگاه 58 ساله! هر چند در طعنهها و کنایههای مراسم تودیع معلوم شد که دعوا بر سر چیز دیگری است و آن یکدست کردن و تحت امر کردن ایرنا و موسسه ایران بوسیله مدیرعامل فعلی ایرنا و خودی کردن تیم مدیریت است! هزینه اجرای این نقشه را هم کارکنان ایران دادند که حقوق
ماهانهشان به گروگان مدیر ایرنا در آمد تا روغنیها استعفا دهد.
دو: با رفتن محمد تقی روغنیها و انتصاب مدیر عامل جدید، عملا میدان جولان سردبیر روزنامه ایران برای تحمیل خواستهها و " باید"های اعلامی خود و البته تسویه حسابهای شخصی وسعت یافت هرچند قبل از آن نیز با اعمال فشار و استعفاهای ظاهری این خواستهها را پیگیری میکرد و مدیرعامل و مدیرمسئول سابق روزنامه بر اساس
رویه دخالت نکردن در امور داخلی تحریریه و احترام به اختیارات سردبیر علیرغم اذعان بر اشتباه بودن بسیاری از تصمیمات، دست سردبیر را تا حدودی برای اعمال اراده فردی و سلایق شخصی خود باز گذاشتند. با این حال باز هم روزنههایی برای طرح انتقادات تحریریه از رویه سردبیر گشوده بود.
شکی نیست که ما منکر اجرا نشدن خواستهها و اراده سردبیر یک روزنامه نیستیم اما تحمیل نظرات بصورت
فرمایشی، بدون مشورت و مهمتر از همه نقض متناوب و پی در پی نظرات و انتظار برای اطاعت کور و بیبرو برگرد تحریریه بدون چون و چرا و حتی طرح انتقاد آیا معنایی جز ایجاد و بنیان نهادن یک دیکتاتوری کوچک در درون تحریریه یک روزنامه پر سابقه را دارد؟
سه: در اینجا به چند نمونه از تصمیمات و رفتارهای سردبیر ایران اشاره میکنیم و قضاوت را به خوانندگان میسپاریم:
اول: در جلسه دبیران تحریریه با مدیر مسئول سابق روزنامه، مسئول صفحه خوانندگان روزنامه از سردبیر روزنامه انتقاد میکند که در جدیدترین ابلاغیه خود به تحریریه بیش از ده بار از کلمه "باید" استفاده کرده و نویسندگان تحریریه را افرادی مبتدی فرض کرده که بدیهیات را هم نمیفهمند. او در جلسه از سردبیر خواست که بجای مدیریت تحکمی به مدیریت تعاملی روی آورد. سردبیر روزنامه البته در پاسخ، نامه عدم نیاز تحریریه به
ایشان و درخواست اخراجش را نوشت. هر چند با پا درمیانیها و اذعان بر اینکه ایشان فردی توانمند است به حذف صفحه این روزنامه نگار و تبعید ایشان به خارج از تحریریه رضایت داد.
دوم: یکی از دعواهای معروف وی با دبیر سابق فرهنگی است که به تازگی صندلی او را هم به کس دیگری واگذار کرده است. وی در این دعوا کنترل از دست داد و تحریریه ایران را "یک مشت گوسفند عوضی" خطاب کرد. هنوز
مدیرعامل جدید وارد ایران نشده بود و به همین دلیل بچهها میتوانستند به نشانه اعتراض به دفتر مدیریت مراجعه و از وی تقاضای دخالت کنند. اما کسی آن روز نمیدانست که وی با تیم جدید و با لابی در دفتر ریاست جمهوری درحال زمینه چینی برای تغییر بزرگ است. به همین دلیل چند روزی قهر کرد و با قدرت بیشتری به مجموعه بازگشت.
سوم: در روزنامه ایران بخشی از کارکنان رسمی هستند و بخشی قرار دادی؛ اگر سردبیر روزنامه با یک نیروی قراردادی مشکل داشته باشد تبعا مشکل قانونی زیادی برای اخراج او ندارد. اما اگر با یک نیروی رسمی مشکل داشته باشد، به دلیل موانع قانونی اخراج و هزینه بالای مالی آن برای موسسه، او را به حاشیه میراند. این عملکرد باعث تحمیل هزینه مضاعف به روزنامه میشود چراکه روزنامه به نیرویی حقوق میدهد که عملا کاری از او نمیخواهد. از آنجایی که سردبیر روزنامه ایران به دلایل نامعلوم با بسیاری از کارکنان روزنامه مشکلات شخصی دارد، ما با افراد زیادی در روزنامه مواجه هستیم که بخاطر اینکه مشمول قهر سردبیر قرار گرفتهاند عملا کار خاصی نمیکنند، به حاشیه رانده شده و حقوق دریافت میکنند. ( توضیح: سردبیر روزنامه ایران در مقطعی خبرنگار همین روزنامه بوده و بعد همکاری خود را با ایران قطع کرده و این بار در جایگاه سردبیر به روزنامه بازگشته است. به همین دلیل خرده حسابهای خود با اشخاص را در آن مقطع اکنون تسویه میکند!) یکی از افراد مغضوب وی، سردبیر سابق روزنامه ایران است که دست بر قضا سالها پیش دبیر وی بوده. سردبیر سابق روزنامه هرچند اکنون در این جایگاه نیست اما به دلیل تجربیات فراوان و دانش تخصصیاش در هر مقطعی در روزنامه حتی در دوران مدیریت تیم دولت احمدی نژاد طرف مشورت بوده و مسئولیتی داشته اما تدبیر سردبیر فعلی این است که او را در حاشیه قرار داده و جهت تنبیه، او را به تحریریه راه ندهد و
موسسه ایران به این نیروی رسمی که اکنون در آستانه بازنشستگی است فقط حقوق بدهد و بس!
چهارم: سردبیر روزنامه ایران ایدههای فراوانی برای کار دارد. او اما این ایدهها را در جلسه شورای سردبیری مطرح نمیکند. جلسه شورای سردبیری صرفا محلی برای ابلاغ ایدههای شخصی سردبیر است. سردبیر به دبیر میگوید از این پس میخواهیم فلان کار را کنیم. اگر دبیر چون و چرا بیاورد و نظری مخالف دهد میگوید پس برو بیرون و به
فکر کار دیگری باش! البته اگر سردبیر امروز ایدهای را به یک گروه در تحریره ابلاغ کرد و فردا نظرش برگشت و ایده دیگری داد، گروه موظف است ایده جدید را پیگیری کند. در دوره مدیریت سردبیر فعلی تحریریه باید بپذیرد که خمیر مجسمه سازی است و هر روز به هرشکلی که سردبیر اراده میفرماید باید درآید.
به دلیل همین ایدههای هرروزه، چینش میزها در تحریریه به تناسب تغییر صفحات و تغییر مدیریت گروهها و افراد، مدام در حال تغییر است. یک گروه حذف میشود، میز یک گروه به میز گروه دیگر میچسبد. دبیر یک گروه به عنوان خبرنگار باید کنار یک دبیر دیگر کار کند و... نیروهای خدماتی روزنامه هم در راه پلهها و طبقات مدام درحال جابجا کردن میزها و کامپیوترها هستند؛ مثلا اگر گروه حقوقی روزنامه وارد تحریریه شود و ببیند میزش حذف شده و به میز گروه دیگر چسبانده شده و یا صفحاتش حذف شده نباید تعجب کند و البته چون و چرا هم هرگز نباید کند
چراکه دوره دوره جوانگرایی و خلاقیت و ایدههای رنگارنگ است و از یک ساعت پیش هم قرار بر این شده!
پنجم: سردبیر روزنامه به دبیر گروه گزارش ابلاغ میکند که از این پس شما باید چهار صفحه ویژه نامه جوان هم در هفته منتشر کنید. وقتی دبیر گزارش دلایل مخالفتش را میگوید پاسخ میشنود که اگر قبول نداری از روزنامه برو! به ناچار دبیر گزارش میپذیرد و انجام میدهد اما بعد از مدتی سردبیر او را فرا میخواند و میگوید قرار بر این شده که دیگر ویژه نامه جوان نداشته باشیم. از این پس شما علاوه بر صفحه گزارش هر روز چهار صفحه ویژه نامه استانها هم منتشر کنید و دلیل اینکه این ماموریت را به شما دادهام این است که کارتان خوب است! دبیر گزارش دوباره دلایل مخالفتش را میگوید اما سردبیر پاسخ میدهد اگر قبول نداری از روزنامه برو! دبیر نگون بخت که دو سالی هم بیشتر به بازنشستگیاش نمانده حداقل برای حفظ حقوق همسر و فرزندانش قبول میکند و برنامه انتشار چهار صفحه ویژه نامه استانها با محتوای تولیدی و میدانی را فراهم میکند و دستورات سردبیر را به خبرنگارنش ابلاغ میکند. بعد از یک هفته دوباره سردبیر او را فرا میخواند و میگوید: قرار شده که بجای چهار صفحه هشت صفحه در روز منتشر کنید. میدانی هم لازم نیست باشد، محتوا خبری باشد و از خبرگزاریها کپی کنید چون از مطالب خود شما بهتر است. وقتی دبیر گروه با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه میرسد که این کار شدنی نیست و در نهایت علاوه بر
اینکه به کیفیت کار گروه گزارش لطمه میزند، در حوزه شهرستانها هم کار کیفی و خوبی از کار در نمیآید، پاسخ میشنود که اگر انجام نمیدهی برو، من شش نفر سراغ دارم که میتوانند این کار را به بهترین نحوی انجام دهند!
ششم: وی دبیر گروه ادب و پایداری را که سالهاست برای روزنامه آبرو خریده و مخاطبان ویژه خود را دارد، از گروه مجازی دبیران اخراج میکند و صفحه او را نیز تقریبا حذف و به یک صفحه در ماه تقلیل میدهد.
هفتم: دبیر صفحات لایی که از جمله روزنامهنگاران صاحب قلم و صاحب فکر است، توسط ایشان کاملا ایزوله شده. طوری که وی به همه خبرنگاران اعلام کرده به هیچ وجه سوژهها و مطالب را به ایشان ندهید و او را درجریان روند کارها نگذارید.
هشتم: دبیر هنری، مسئول صفحهبندی و بسیاری دیگر در دوره مدیریت وی آواره و بیاثر شدهاند اما مشکل اساسی در آستانه تحمل، دمدمی مزاجی و هتاکی وی است به
طوری که تقریبا هیچ کسی در تحریریه نیست که از توهین آشکار و پنهان او در امان مانده باشد. او خود حرفهای پنداری است که میتواند به راحتی به معاون دبیر شهرستانها بگوید: "به چه حقی حرف میزنی؟ تو چکارهای؟"
تکمله
کارکنان روزنامه ایران در دورهمیها و گعدههای دوستانه خود وقتی صحبت از گلایه از وضع موجود میشود، آخر
سر به یک جمله میرسند: "اینجا ایران است!" موسسه ایران مشتی از خروار و نمونهای از فرجام تصمیمهای غیرکارشناسی و بیثبات، سلیقهای عمل کردن، اعمال حب و بغضهای شخصی از جایگاه مسئولیت و هزینه کردن منابع دولتی بخاطر سلیقهها و از آن بدتر تسویه حسابهای شخصی و چرخ را از نو اختراع کردن و بیتوجهی به تجربههای گذشته و... است.ما معتقدیم آنچه باعث شده روزنامه در تامین درآمدها دچار مشکل باشد و به افت تیراژ بیانجامد، صرفا عدم اقبال مخاطبان به روزنامهها بخاطر حضور پررنگ شبکههای اجتماعی نیست بلکه مشکل اصلی مدیریت رسانه و قرار گرفتن کسانی در راس این مسئولیت است که شایسته آن نیستند! زد و بندها و اولویت دادن به ملاحظات سیاسی و شخصی در انتصابات درنهایت موجب تلف شدن سرمایهها و منابع موجود و به افول کشیده شدن نشریات میشود. ما ازمسولان دولتی از وزیر ارشاد، سخنگو، رییس دفتر رییس جمهوری و... میخواهیم که رضایت خود از روزنامه را صرفا به اینکه تیتر و خبر مورد نظر آنها در صفحه اول چاپ شده است تنزل ندهند. رضایت واقعی وقتی است که مخاطبان اصلی که مردم هستند راضی باشند. وقتی روزنامهای با این سابقه و برند "ایران" در تامین هزینهها، فروش، جذب آگهی و... ناتوان است بخشی از این ناتوانی را باید در نارضایتی مخاطبان جست و قطعا نحوه مدیریت
بیثبات و دمدمی سردبیر و مدیرعامل فعلی در بوجود آمدن این وضع موثر است. جالب است بدانید مدیرعامل جدید که به دقت و امانتداری در کار اداری شهره هستند، هنوز پس از ماهها حتی یک جلسه با تحریریه نگذاشتهاند و با هیچ دبیر و خبرنگاری آشنایی حتی چهره به چهره ندارند و میدان وسیعی در اختیار سردبیری گذاشتهاند که مدیریت تحریریه را با خالهبازیهای دوران کودکی اشتباه گرفته است.
آقایان یا فکری اساسی به حال این روزنامه زیر دست و پا مانده بکنید و دست کارگزاران اقتصادی حضرات را به عنوان فعال مایشاء در موسسه کوتاه کنید یا یکسره این دمل چرکین را از ریشه درآورید.
انتهای پیام