احتمالاً بارها واژه فمنیسم را شنیده اید؛ به صورت خلاصه، جنبش فمنیسم جنبش آزادیخواهی زنان است، اما به هیچ عنوان به معنی مردستیزی یا برتری زنان بر مردان تلقی نمیگردد. با الفباخبر همراه باشید تا این واژه را بشکافیم. در جای جای جهان و کشور خودمان رفتارهای زن ستیزانه را میبینیم که نه از سوی مردان بلکه از سمت خود زنان اعمال میشود. حقوق زنان سالها پایمال شده و اینجا قصد داریم به علل آن بپردازیم.
شرحی بر فمنیسم
فمینیسم گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که به دنبال تعریف، برقراری و دستیابی به حقوق برابر جنسیتی در مسائل سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی است. افراد فمینیست بر این باورند که جوامع دیدگاه مردان را در اولویت قرار میدهند و با زنان در این جوامع به صورت منصفانهای رفتار نمیشود؛ هرچند با گذر زمان، زنان به آزادیهای بیشتری در جهان دست یافته اند. تلاشها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشههای جنسیتی و تلاش برای فراهم آوری موقعیتهای تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان است.
سعی جنبشهای فمینیستی در مبارزه برای حق زن است؛
از جمله این حقوق حق رای، حق کار، حق کار دولتی، درآمد یکسان، پرداختی برابر میان زنان و مردان و از بین بردن فاصله موجود در این مسئله، حق مالکیت ، حق تحصیل ، حق امضای قرارداد، حقوق برابر در ازدواج و حق مرخصی زایمان است. از دیگر اهداف آنان محافظت از زنان و دختران در برابر تجاوز جنسی ، آزار جنسی و خشونت خانگی است. تغییر در پوشش اجباری و نوع نگاه جامعه به فعالیتهای فیزیکی نیز معمولاً بخشی از جنبشهای فمینیستی بوده است.
برخی از محققان فمینیسم را محرک اصلی تغییرات اجتماعی برای حقوق زنان در طول تاریخ میدانند؛ این موضوع به خصوص در غرب پررنگتر به نظر میرسد؛ جایی که این جنبش را تا حد زیادی زمینه ساز دستیابی به حق رای زنان ، زبان فراگیر ، حق امضای قرارداد و مالکیت میشناسند. با وجود اینکه تمرکز اصلی فمینیسم بر روی حقوق زنان است، برخی فمینیستها تلاش برای آزادی مردان را بخشی از اهداف خود میدانند؛ زیرا باور دارند مردان نیز از نقشهای سنتی جنسیتی آسیب میبینند. نظریه فمینیست که از دل جنبشهای فمینیستی برخاسته، به دنبال درک ماهیت نابرابری جنسیتی با استفاده از تجزیه و تحلیل نقش اجتماعی زنان و تجربه زندگی آنان است.
تاریخ جنبشهای برابری خواهانه در ایران به اواخر دوره قاجاریه باز میگردد. حقوق زنان در ایران با انطباق این کشور با ارزشهای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دستخوش تغییراتی شد و رو به بهبود نهاد. در طول قرن بیستم، جنبشهای سکولار، لیبرال، ناسیونالیست و چپ گرا معمولاً حقوق زنان را به عنوان بخشی از دغدغههای خود مطرح میکردند، اما واکنشی که بنیادگران و محافظهکاران از خود نشان دادند تا به امروز مانع اصلی بهبود حقوق زنان در ایران بوده است.
علت ضعیف انگاری زنان
در دوره غارنشینی ، پس از آن که زندگی از حالت کمونی خارج شد، مردان به علت قدرت بیشتر در دیدن دوردستها، شکار کردند و زنان به دلیل بارداری ، در غارها ماندند و از فرزندانشان محافظت نمودند. به مرور قدرت زنان در شکار کاهش یافت، اما در نگهداری از فرزندان، دوختن پوشاک بدوی با پوست حیوانات و اختراع وسایل ابتدایی، آشنایی با کشاورزی و سپس گسترش آن زبردست شدند؛ بنابراین تقسیم وظایف شکل گرفت و تا امروز نیز این دیدگاه پابرجاست که خیاطی شغلی زنانه و شکار حرفه ای مردانه به شمار میرود. مردان کم کم قدرت بدنی بیشتری طی فرگشت به دست آوردند و طبق قانون مالکیت، از همسران و فرزندان محافظت کردند؛ برخی نیز از این قدرت به شکل جاه طلبانه سو استفاده نمودند و به بانوان زور گفتند. به دلیل ضعیف شدن زنان در شکار حیوانات، مردان در امر اقتصاد بدوی برتری یافتند؛ چرا که اقتصاد بدوی به تغذیه از گیاهان خود رو و گوشت حیوانات مربوط میشد و هنوز کشاورزی آنقدر توسعه پیدا نکرده بود. در ازای شکار مردان، زنان وظیفه داشتند از فرزندان مراقبت کنند و پوشاک تهیه نمایند، در غیر اینصورت حق زندگی با قبیله را نداشتند و به نوعی طرد میشدند. این آغاز ضعیف انگاری زنان به حساب میآمد.
مفهوم زنان علیه زنان و مقابله برای آن
جامعه مردسالار اغلب زنان را به نوعی پرورش داده تا علیه یکدیگر باشند؛ قانون چند همسری به نحوی شکل گرفته که زنان یکدیگر را رقیب به حساب بیاورند و تصور کنند زنی زیباتر، کدبانوتر، مهربانتر، بامعلوماتتر، ماهرتر یا به هر نحوی بهتر، جای آنها را در زمان ازدواج خواهد گرفت! چنین ترسی میان مردان رایج نیست، چرا که فرهنگ اینکه یک زن با چند مرد در رابطه باشد، در بیشتر نقاط دنیا نکوهش میگردد و مورد پسند اکثریت واقع نمیشود.
اعمال محدودیت بر یک زنان و تبعیض جنسیتی موجب شده که احساس رقابت به آنان تبدیل به حس حسادت شود؛ برای همین شکل گیری کارهای گروهی میان آنان سختتر است و داشتن دوست و همدم نیز برایشان تا حد و حدود دارد؛ مردان میتوانند به تنهایی و بدون اجازه خانواده و به دور از فرهنگ دخالت و قضاوتهای بیجا سفر کنند و با افراد مختلفی دوست باشند؛ آنان به این صفت مرام و لذت بردن از لحظه حال میگویند! اما تا نوبت به زنان میرسد، به رفیق بازی و بی بند و باری متهم میشوند! بنابراین فرصتی برای تشکیل تیم کاری و فعالیتهای اقتصادی ندارند، چرا که دیگران برایشان تصمیم گیری میکنند و اختیارات خودشان محدود است؛ با این حساب مشارکت کمتر زنان در فعالیتهای اقتصادی نیز بستری فرهنگی دارد.
تا به حال دیده اید که زنان علیه زنان چه رفتارهایی دارند؛ کنار همسرانشان رانندگی زن دیگری را به سخره میگیرند! تدریس زنان را مسخره میکنند و به پسران خود اجازه میدهند با خواهرانشان هر رفتاری داشته باشند، چون آنها جنس مذکر و مجاز به هر رفتاری هستند! فساد جنسی و اعتیاد پسران با سختگیری کمتری مواجه میشود، در صورتی که همین رفتار از دختران گاهی به قتل ناموسی میانجامد.
انتهای پیام