به گزارش الفباخبر ،غذا، خوراک بی شک رسانه است اگر رسانه گری را انتقال پیام بین مبدأ و مقصد بین ارسال گر و مخاطب بدانیم، خوراک و نوشاک
میدیای|میانجیِ|ترابرد محتواییاند که سامانههای تخصصی یک ارگانیسم حیاتی و زنده پیچیدهی (گونههای جانداران) آن را پردازش کرده و به مقاصد خود میرسانند تا آثار موردنظر را حاصل کنند.
و غذا چه خوردنی و چه نوشیدنی اگر فلسفی و علمیاش هم ندانیم ظاهراً آنقدر مهم و جدی است که نجف دریابندری زندانیِ سیاسیِ سوسیال–کمونیست و مترجم قهار کتب فلسفی برتراند راسل و آیزایابرلین به پارسی هشت سال از زندگی و فرصت نویسندگیاش را که اتفاقاً دستور کار فشردهای هم داشت، صرف نگارش کتاب مستطاب آشپزی کند! و مرجع تقلید و آیتالله مرعشی نجفی را آشپز مستمر وعدهی نهار روز تعطیل خانواده به شیوهی غذاهای تابعینش از هند و پاکستان و عراق|به روایت مستقیماً شنیدهام از اهل منزلشان|؛ و استادنا صالح علاء در وصف یکی از آن اطعمه ی شگفت ایرانی بگوید حماسهی آش رشته!!
و شنیده اید بسیاری از بازیگران و اهل رسانه و هنر چه در ایران و چه کشور های دیگر علاقمند آماتور و یا حرفه ای تدارک و آشپزی شخصی و یا ارایه ی خدمات آشپزی اند و تفاقا این شغل دومشان هم مخاطبینی پرشمار هم داشته و دارد.
سودایی که اسکارلت جوهانسون هالیوودی را به تولید برند اختصاصی پاپکورن و فروشندگی پشت کانتر فروشگاهش میکشاند، شالی زمّردیِ خبرگوی فاکس نیوز را به برنامهی آشپزی صدای آمریکا میبرد، و یا بیژن بیرنگ و رامبد جوان را به مسابقهی آشپزی خانگی، بهرام رادان، و امیرحسین مدرس و عابدزاده و پیوس و منصوری و طارمی و دایی و ملک مطیعی و فردین و شهاب حسینی اسکار گرفته و لیلا حاتمی محجوب و اصیل سینما و داور جشنوارههای خارجی را و حتی مسعود فراستیِ گیرِ سه پیچ را به کافه و رستورانداری.
طبعاً حاصل آشپزی و دستپخت هر مادری برای خانواده و فرزندان خوشگوار ومطبوعست، | این حقیقت را تا قبل از ازدواج میتوان به بانگ بلند هم گفت! |و مستقل از طعم و شکل آن، حسآمیزی و خاطرات مشترکی که بر سر یک سفره و در یکزمان برای اعضای سفره و استمرار آن حاصل میشود، یکی از نشانهها و علتها و ستونهای فیزیولوژیک و شکلی خانواده بودن است.
بسیاری از ما سفره های و خوراک و نوشیدنی های مختلفی را غیر از سفره ی خانوادگی تجربه کرده و می کنیم که آثار وضعی و شکلی خود را هم دارد، اما استمرار همسفره گی تاثیر ویژه ای دارد.
نحوهی فراوری و حاصل کردن یک غذای خوب، غیر از پختوپز به حس و فضا و شیوهای که در آفریدن و فراوری آن دخیل است، بستگی جدی دارد.
چلوکباب بختیاری دستساز و نیمه سری پز شده¬ی شاندیز |همهی شاندیزهای معروفی که در مشهد و تهران و اصفهان میشناسید و آشپزهای حرفهای و مهمانداران و میزبانان آموختهشان| هرچقدر هم خوش طعم و خوشمزه و هم آراسته در ظروف سپید بزرگ و قاشقهای استیل و لیوانهای براق و دستمالهای روبانیزه و برنج معطر و آغشته به روغن حیوانی و پیراسته به تزئینات لیموی بریده و لبوترشی سیبزمینی تفتیده و سوپ پیشغذا و دسر کرم کاراملی باشند، خوراک خریداریشدهی به قیمتی است که سر آخر بهقصد تجارت برایمان تدارکدیدهشده و سوداگری نهفتهای در همهی کوششها برای تهیه آن غلبه دارد و در نتیجه، حس باقیمانده و برآمده از آن خوردوخوراک در جان آدمی چیزی برآمده از تخم سوداگری که در نهاد این فرآورده و زمین جسم و جان شما کاشته میشود و بَر و ثمرِ آن، حِسِّ فتح و تصرف و فرادستی ایست که محاضراً و بعداً برای آکِل این مأکول میماند.
اما در مقابل، مثلاً آن آش رشتهی خانگی که به مرحمت بانوی خانه و یا مادر و یا دختر و یا جوانمردی دیگر یا به مدد هم از شب قبلتر لوبیا و عدس و نخودش به مدد هوادهی و سینی بوجاری و دانه به دانه پاکیده، در آب خیسانده و شسته و بادگرفته، با تره و جعفری و گشنیز و شوید و اسفناج برگزیده¬ی بهتازگی برای طبخ و طبع اهلِ خانه و میهمانان سفره و همسایهها سهم شده؛ ساقه به ساقه و برگ به برگ دستچین و رُفته و شسته، و رشتههایی که یا خانگی از آرد و خمیرساخته و بریده و لوله و خشک شده و یا از بهترین تولیدکنندهها به تجربهی پخت برگزیده، در دیگِ شسته و آبِ تمیزِ به حرارت گرمانده و با ملاقهی ویژه برهم زده و مرحلهبهمرحله پخته و آرد ریخته کجاهاست؟
که بعد از پخت و لعاب دارشدن به پیاز و نعنای به روغن تفتیده، کاسه به کاسه دلداغ میشود و به کشکِ ترش سابیدهی غلظت گرفته، نقش و طرح از دست مهر و لطافت میگیرد، میشود کاسهی آش رشته¬ی مادر که بوی آن، نه مثل آشهای سید مهدی فقط بوی وَرجسته¬ی روغنداغ و نعنا و سیرآکند که بویی آغازیده از دل شکفتهی مادر و بانو و جوانمرد است و شامه را به شمیم آغشته به ریحانِ روحِ منتشر برای دل دادن میآکند، و کاسهی سفال - لعابی و یا چینی ادامهی دستِ دهش و نثاری است که از روح بخشنده راضی میآید.
و نوشیدن و خوردنی که از ابتدا بنای بر کامبخشی و گوارایی برای ذائقه¬ی عزیز و میهمان دارد و به سودای منفعتی آغشته نیست.
این حماسهی هستی است که انتقال ماهیت و محتوای سرشار از انرژی و خواستهی جانِ دهشگر را برای عزیزکردههایش و میهمانانش و سفره نشیناش، در قالب میانجیِ بهظاهر و واقع خوردنی و نوشیدنی درج میکند.
حاصل این خوردن بهغیر نیروبخشی و انتقال کانههای موردنیاز سلولهای بدن چیزهایی را میدهد که شاید تاکنون نشناختهایم ولی در شکل و وضع آتی آن نقش دارد، این دانش کهن که ارتباطش با اکنون ما قطع شده و در زبان مردم کوچه و بازار باقیمانده برکت است.
که بزرگی میگفت:
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید، پیوسته بار وظیفهای را بیرغبت به دوش میکشید،
زینهارتان باد !
دست از کار بشویید و بر آستان معبدی بنشینید و از آنان که به شادی تلاش کنند، صدقه بستانید!
زیرا آن کس که بیمیل، خمیری در تنور نهد، نان تلخی واستاند،
که انسان را تنها نیمه سیر کند،
و آنکه انگور بهاکراه فشارد،
شراب را عصارهای مسموم سازد.
که از خوردنش سرها بدرد آیند و خلقها تنگ شوند.
سلامتان باد و درود و مهر.
پژمان قدرتی
یازدهم شهریورماه 1401 خورشیدی
انتهای پیام