عناوین مهم :
یکشنبه 23 اردیبهشت 1403 14:53

پایگاه تحلیلی الفباخبر

مرجع اخبار اقتصادی-اجتماعی

ALEFBAKHABAR.com

آخرین عناوین
تخصیص دلار ۲۸۵۰۰ تومانی به ۲۸ قلم کالا | بخوانید کشور آنگولا اوپک را ترک می‌کند واتس اپ و تلگرام در فرانسه ممنوع شد پرسپولیس همه را شگفت‌زده کرد/ کابوس پاییز برای پسران گل‌محمدی! واكنش تند ولايتى به اقدام روسيه عليه ايران یک انگلیسی مدیرعامل جدید الاهلی شد پیغام تند علی پروین در صفحه شخصی‌اش شادی نظامیان تیپ گولانی برای عقب نشینی از نوار غزه هوش مصنوعی برای نخستین بار انسان را شکست داد وزیر امور خارجه طالبان در راه ایران طرح بزرگ فیبر نوری گلستان با حضور رئیس جمهور افتتاح شد علت اینکه رهبر انقلاب تاکید دارند انتشار مقالات در مجلات خارجی نباید ملاک ارتقای رتبه اساتید باشد؟ روزهای سخت ماه آذر برای تهرانی‌ها تجلیل از برترین نمایندگان فروش بیمه های زندگی بیمه ایران استان تهران قانون جدید بیمه کارگران ساختمانی از دی 1402 صف بیمه کارگری به 500 هزار نفر رسید قطع سهمیه بنزین خودروهای بدون بیمه تکذیب شد رئیس فیفا به ایران می‌آید غزه در هفتاد‌‌وهفتمین روز جنگ؛ جوانان با کسب‌‌وکار موقت‌ هم مقاومت می‌کنند
پر بازدید ها
رضایتمندی مشتریان در کنار توانمندسازی “شبکه فروش” مهمترین برنامه‌‌های سال جدید است برخورداری روستاهای بالای۲۰خانوار آذربایجان غربی از نعمت گاز بانک های خصوصی چقدر وام پرداخت کردند؟ حضور بیمه پارسیان در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران واقعیت هولناک آب معدنی ارمنستان یک بزرگراه جدید به سمت مرز ایران می‌سازد تاکید بر لزوم طراحی بسته‌های محصولی برای مشتریان برنامه جهش تولید با مشارکت مردم بررسی شد برنامه های مهم بانک مرکزی اعلام شد قیمت سکه و طلا امروز جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳/ جدول واکنش بانک مرکزی به عبدالناصر همتی قانون بیمه بیکاری از اردیبهشت ۱۴۰۳ تغییر کرد قیمت لیر ترکیه امروز پنجشنبه ۲۰ قیمت بیت کوین و اتریوم امروز ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ ابلاغ اساسنامه جدید مسیر حرکت پست بانک ایران را هموار کرده است

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند


تجربه-هیچهایک-در-ازبکستان-روایتی-از-صابر-سفرمند
الفباخبر - گروه فرهنگی: صابر سفرمند؛ ایرانگرد و جهانگرده. اون خودش رو به بهانه رهایی، دانشجوی دانشگاه سفر می‌دونه و به نوعی در پی هارمونی تعادل بین دایره‌های اجتماعی و زندگی در سفره. صابر از هیاهو و هر جنس شلوغی به دنبال معمولی بودنه از این رو به ساده‌ترین شکل سفر می‌کنه و عموما برای جابه‌جایی در سفرهاش هیچهایک می‌کنه. اون در سفر به شرق در آستانه ۳۳ سالگی هم‌زمان تجربه‌های ناراحت‌کننده‌ و جذابی رو پشت سر می‌گذاره، با ما همراه باشید تا از آخرین روزهای سفر صابر در ازبکستان بیشتر بدونیم.

به گزارش الفباخبر ، در روزهای ابتدایی تابستون در حالیکه صابر داره روزهای آخر سفر ازبکستانش رو می‌گذرونه از سختی‌های این تجربه می‌گه: "روز چهارم تیر بود. قیمت هتل خیلی بالا بود،به زحمت توی سوپرمارکت یکی پیدا کردم انگلیسی بلد بود و تونست تماس بگیره چند تا هتل و قیمت مناسب تر برام پیدا کنه. حالا صبح چهارم تیر هست و میرم همون سوپرمارکت صبحانه ای بگیرم و ازش تشکر کنم و از تِرمِذ خارج بشم. هنوز هیچی نگفتم لبخندی میزنه و میپرسه هتل خوب بود، دوست پسرش میاد داخل سوپرمارکت و بدجور اَخم میکنه بهش؛ منم بخاطر اینکه برای خودم و اون دردسر نشه ازون جا خارج میشم چون زمان از دست ندم تاکسی سوار میشم برم ابتدای شهر و هیچهایک کنم به سمت سمرقند و تاشکند."

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

صابر یکی از سخت‌ترین مسیرهایی که تا حالا هیچهایک کرده رو توصیف می‌کنه و بعد از تغییر برنامه‌ای که برای اقامت داشته می‌گه: "راننده وقتی میفهمه خارجی هستم آخر کار دبه میکنه و میخواد به جای پنج، پونزده هزار سوم بگیره. اگر بخوام خلاصه و خیلی شفاف توضیح بدم؛ جز سخت‌ترین مسیرهایی بوده که تا حالا هیچهایک کردم. هیچ ماشینی نمی ایسته و حتی سواری ها اعداد عجیب غریبی برای کرایه گرفتن پیشنهاد میدن. دمای هوا از چهل گذشته و زیر آفتاب و کنار جاده دقیقا نمیدونم چند درجه هست. اون روز بسیار سخت با عرق‌سوز شدن و گرمازدگی میگذره. شب تولدم هست؛ کمی دیر وقت میرسم سمرقند و خیالم راحته میزبان دارم اما کسی که بارها صحبت کرده بودم و گفته بود میزبانم در سمرقند میشه، یهو متوجه میشم خونه‌اش یک ساعت با سمرقند فاصله داره و بهم اطلاع نداده بود. اونم یه جاده فرعی روستایی. حالا ساعت از ده شب گذشته، ماشین گرفتن برای یه روستا بسیار سخته و مطمئن نیستم لوکیشن هم درست باشه. خلاصه حدود یازده شب تصمیم میگیرم سمرقند بمونم."

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

اون از یه تجربه هیچهایک دیگه می‌گه، تجربه‌ای که خوب شروع می‌شه اما ناراحت کننده به پایان می‌رسه: "اول صبح پنجم تیر (روز تولدم) دوباره میزنم به جاده. یه ماشین باهاش صحبت می‌کنم که هیچهایک میکنم و اینجوری سفر میکنم. موافقت میکنه اما موقع پیاده شدن خواهش و التماس میکنه کمی پول بگیره ازم. بگذریم. میرم. مسیر بعد؛ یه آذری زبان که میگه اصالتا حوالی باکو متولد شده و بخاطر این کلی هم خوش و بش میکنه با لبخند جوابم میده و سوار میشم؛ ظاهرا همه چیز خوبه، وسط راه میخواد مسافر سوار کنه و کوله من را میذاره صندوق عقب و مسیر تموم میشه و آخر مسیر درخواست پول میکنه، وقتی بهش میگم که صحبت کردیم کلا انکار میکنه، ازش عبور میکنم و میرم. بعد چند دقیقه تماس تصویری دارم از دوستان، میخوام هندزفری‌ام بردارم متوجه میشم با پول کنارش غیب شده، کسی جز همون راننده آذربایجانی کوله من را دست نزده. یه نگاه به گوشی میندازم، ترجیح میدم تماس دوستم را فعلا جواب ندم، یادم میاد تولدم هست. تنها کنار بزرگراه، پیاده به راهم ادامه میدم و دیروز صبح تا الان را مرور میکنم."

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

صابر در سفرش به ازبکستان از هیچهایک‌های متعدد و گرمای هوای مسیر برای رفتن از تِرمِذ به سمرقند و تاشکند می‌گه: "روز چهارم تیر بود، وضعیت ویزا افغانستان بهم ریخته شده، آخر سفر ازبکستانم. ساعت ۶ صبح میزنم بیرون تا برم ببینم امکان خروج زمینی یا هوایی دارم یا نه از طرفی اگر بخوام یه کشور دیگه هم برم قضیه مالی هم مهم میشه، علاوه فقط پولی که باهام هست مهمه و مهمتر اینکه حتی به راحتی نمیتونم پول قرض بگیرم چون امکان انتقال از ایران ندارم. توی این شرایط دارم از ترمذ(جنوبی ترین شهر ازبکستان و مرز افغانستان) هیچهایک میکنم به سمت تاشکند.

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

خیلی جاها که ماشین نیست مسیر زیادی را به سرعت پیاده میرم، از ساعت ۱۰ به شدت هوا گرم شده و دما کنار جاده آسفالت و زیر آفتاب نمیدونم چند درجه است ولی خییییلی گرمه. شش ساعتی هست دارم به همین منوال پیاده و با ماشین های عبوری، تکه تکه مسیر را میرم. دو تا آقای حدود ۵۰ تا ۶۰ ساله به ازبکی صدام میکنن، دست تکون میدم و به راهم ادامه میدم. بیخیال نمیشن و اینبار فاصله صد متری را آرام میام تا بهشون برسم؛ سلام علیکی میکنم و بهشون میگم ازبکی نمی‌فهمم؛ تو همین فاصله از اون بطری‌های کنار خودش آب میریزه تا آبی به سر و صورت بزنم و این بین مکالمه‌ای هم می‌کنیم."

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

اون در ادامه از مکالمه‌ای که بین خودش و این مرد می‌گه و درباره یکی از قشنگ‌ترین هدیه‌های تولدی که تا حالا گرفته اونم از کسی که نمی‌شناخته، در این سفر تعریف می‌کنه:

"-روسکی؟ (همون روسیه ای منظورشونه)

+ نو روسکی

از نظر مردم اینجا (شهرهای کوچک) خارجی یعنی روسیه ای بلد هست

- اَد کودا؟ (حدس می‌زنم همون از کجا به فارسی است)

+ میگم از ترمذ

دوباره میپرسه

-نه نه نه. اَد کوجا؟

+ ایران

انگار جواب سؤالش گرفته، لبخند میزنه و میگه:

-ایران مسلمان؟

+بله

- (به نشانه تایید میگه) الحمدلله

توی همین فاصله میفهمم تاجیکه و میگم تاجیکی گپ بزن

-چند سالته؟

+امروز یا فردا؟ (متوجه شوخی میشه و میخنده)

+ امروز ۳۲ و فردا ۳۳ (دوباره میخنده)

- ولی انگار میفهمه تولدمه و تبریک میگه.

+ من کمی عجله دارم برم

- بذار دوستم رفته برات کادو تولد بیاره

یه بطری آب معدنی که توی عکس کنارم هست و یه دونه نون ازبکی بهم میده و یه چیزی با خنده میگه بنظرم گفت: اینم کادو تولدت."

تجربه هیچهایک در ازبکستان، روایتی از صابر سفرمند

منبع: سلام نو

انتهای پیام


تاریخ انتشار: دوشنبه 20 تیر ماه 1401 - 10:43
نظرات کاربران
بیمه پاسارگاد بیمه کوثر بیمه ملت بانک سپه بانک رفاه بیمه معلم بانک ایران زمین بانک صادرات بنر بیمه دی بانک سینا بانک توسعه تعاون بانک ملی باجت بانک تجارت